شماره 153/ یکشنبه 17 قوس 1392/ 8 دسمبر 2013
شمار زیادی از کودکان تنهای پناهجو، پس از ورود به سویدن، تحت تعقیب و تهدید زندگی میکنند. دلیل این امر، بدهکاری آنها به قاچاقچیانیست که آنها را به اروپا آوردهاند. انتظار میرود که شمار کودکان پناهجوی تنها که به سویدن میآیند، سال آینده به ۴۰۰۰ نفر برسد. منصور یکی از آنهاست، او به کمک قاچاقچیان از افغانستان به سویدن آمده اما اکنون از ترس آنها، به زندگی مخفی روی آورده است.
منصور میگوید که با من خیلی بدرفتاری کردند، پول زیادی از من گرفتند و هنوز پول میخواهند، ما پناهجویان را مثل برده، به دیگر قاچاچیان میفروشند و ما را مثل کالا دستبهدست میکردند. هر قاچاقچی تازه هم، پول اضافی درخواست میکرد.
منصور که نام واقعی او چیز دیگریست، و از ترس شناختهشدن، مخفیانه زندگی میکند، در سفر خود، در آنچه زندان قاچاقچیان نامیده میشود، گرفتار شد. پناهجویان در این گونه محلها نگهداری و بعضا شکنجه میشوند تا خانوادهی آنها مجبور شوند، پول بیشتری را تهیه کنند و به قاچاقچیان بدهند. منصور در راه فرار خود، از کوهستانهای تاریک و درههای خطرناک گذشته، با ۲۰۰ پناهجوی دیگر در پشت موترهای باری بدون هوا سفر کرده، و چندین روز را بدون غذا و آب در راه بوده است. او سه سال است که در استکهلم زندگی میکند و درس میخواند تا لولهکش شود. داستان منصور چندان منحصربهفرد نیست. موراله مازینی، وکیل دفتروکالت آداکتا در مالمو، با پروندههای پناهجویی بهخصوص کودکان تنهای پناهجو کار میکند. او میگوید که بیشتر این پناهجویان بدهکاری به قاچاقچی خود دارند و این مشکل بسیار بزرگتر از آن است که بسیاری تصور میکنند.
انترنت
شمار زیادی از کودکان تنهای پناهجو، پس از ورود به سویدن، تحت تعقیب و تهدید زندگی میکنند. دلیل این امر، بدهکاری آنها به قاچاقچیانیست که آنها را به اروپا آوردهاند. انتظار میرود که شمار کودکان پناهجوی تنها که به سویدن میآیند، سال آینده به ۴۰۰۰ نفر برسد. منصور یکی از آنهاست، او به کمک قاچاقچیان از افغانستان به سویدن آمده اما اکنون از ترس آنها، به زندگی مخفی روی آورده است.
منصور میگوید که با من خیلی بدرفتاری کردند، پول زیادی از من گرفتند و هنوز پول میخواهند، ما پناهجویان را مثل برده، به دیگر قاچاچیان میفروشند و ما را مثل کالا دستبهدست میکردند. هر قاچاقچی تازه هم، پول اضافی درخواست میکرد.
منصور که نام واقعی او چیز دیگریست، و از ترس شناختهشدن، مخفیانه زندگی میکند، در سفر خود، در آنچه زندان قاچاقچیان نامیده میشود، گرفتار شد. پناهجویان در این گونه محلها نگهداری و بعضا شکنجه میشوند تا خانوادهی آنها مجبور شوند، پول بیشتری را تهیه کنند و به قاچاقچیان بدهند. منصور در راه فرار خود، از کوهستانهای تاریک و درههای خطرناک گذشته، با ۲۰۰ پناهجوی دیگر در پشت موترهای باری بدون هوا سفر کرده، و چندین روز را بدون غذا و آب در راه بوده است. او سه سال است که در استکهلم زندگی میکند و درس میخواند تا لولهکش شود. داستان منصور چندان منحصربهفرد نیست. موراله مازینی، وکیل دفتروکالت آداکتا در مالمو، با پروندههای پناهجویی بهخصوص کودکان تنهای پناهجو کار میکند. او میگوید که بیشتر این پناهجویان بدهکاری به قاچاقچی خود دارند و این مشکل بسیار بزرگتر از آن است که بسیاری تصور میکنند.
انترنت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر