۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

درحاشیۀ تجاوز دسته جمعی بر دختری در بغلان

به بهانه روز منع خشونت علیه زنان
شماره 151/سه شنبه  5 قوس 1392/ 26 نومبر 2013
پروین پژواک
۳۰ عقرب ۱۳۹۲/بیست و یکم نوامبر ۲۰۱۳
خورد که بودم از فلم های "کاوبای" خوشم نمی آمد. حتی "جان وین" هنرپیشه مشهور و موفقی که نماد جوانمردی بود، در برابر سیاهی لشکر فلم که گویا سرخپوستانی شرور بودند، رفتاری ظالمانه داشت. هرچند در آنزمان چون اکنون از ظلمی تاریخی که بر نژاد سرخپوستان رفته است آگاهی نداشتم، اما باز هم به زنان و کودکان سرخپوست و خیمه گک های نوک باریک گرد شان که با حملات رشیدانۀ قهرمانان فلم خاک و خاکستر می گشت، دلم می سوخت.
در کنار این از فلم های "کاوبای" به خاطر دزدان مسلح و اسپ سواری می ترسیدم که تابع هیچ قانونی نبودند و ناگاه در روز روشن در دل دشتی متروک به خانه گکی چوبی هجوم می آوردند. کاسه و کوزه را می شکستند، مردان خانه را می بستند و به زنان خانه تجاوز می کردند. مشخصۀ این صحنه ها دشتی خشک است و بته های خاری که با باد می چرخد. صدای زنگ زدۀ خروسی آهنی بر بام خانه که سمت باد را نشان می دهد، یا صدای زنگ خوردۀ پنجره ایکه لولاهایش سست است و با باد جرجر صدا می کند، نگاه های خون گرفتۀ مرد یا مردانی که دست و دهان شان بسته شده، صداهای وحشتناک زن یا زنانی که با پیراهن های بلند پاره شده بر میز نان خوابانده شده اند و آنگاه چند مرد بی سروپا، ژولیده و کثیف با ریش های رسیده و چشمانی زرد که بی تفاوت بر کتارۀ چوبی حویلی یا ستون صفه تکیه داده اند و در حالیکه خس یا چوبی را میان دندان های سیاه شده از تنباکوی شان می جوند، نیشخند می زنند. گاه کودک یا کودکانی خردسال نیز شاهد این صحنه اند که اگر زنده ماندند، بعدها به منتقم خون خانواده و قهرمان فلم مبدل می گردند.
اما حتی در همین فلم های "کاوبای" در سرزمینی که هر تفنگدار قانون خود را می سازد، شهرکی چوبی است با میخانه و مغازه و بانک و هوتل و دفتر کلانتر شهر که ستاره گکی آهنی بر سینه می زند و استفاده از تفنگچه را خوب می داند و در نقش "شریف" به دنبال دزدان مسلح می تازد و حق شان را کف دست شان می گذارد.
من همیشه فکر می کردم، زندگی سالها قبل در زمان "کاوبای" ها بسیار مشکل و غیرقابل تحمل بوده است، اما اینک بار دیگر می بینم که زندگی در قرن بیست و یکم در وطن خودم در زمانی که قوای بین المللی در آن وجود دارد، طوری است که دسته ای از مردان مسلح به خود اجازه می دهند تا در روز روشن به خانۀ مردم بروند و در برابر چشمان اهل خانه و دهکده به دختر پانزده ساله تجاوز دسته جمعی کنند!
تکان دهنده تر اینکه محرک این مردان متجاوز، تجاوز مردان این دختر پانزده ساله به دختر نه ساله شان بوده است!
آب از سرچشمه گِل است و آنکه با غرقه شدن در این آب گِل آلود خفه می شود، کودکان، اطفال و نوجوانان و جوانانی اند که گناهی جز دختر بودن ندارند. حتی زنان شوهردار و مادران کودکان شیرخوار محفوظ نیستند و غیرت افغانی جایش را به چنان بی غیرتی افغانی و بی تفاوتی حیوانی سپرده است که اهل محل تماشا را بر مقاومت و اعتراض و پرخاش ترجیح می دهند.
جالب اینکه ولسوال منطقه گرفتاری متهمین را به دلیل اینکه در نقاط ناامن منطقه پناهنده شده اند، مشکل می داند.
امنیت مردم افغانستان در حالیکه هنوز دولت مرکزی و قوای بین المللی وجود دارد، چنین است، پس از این چگونه خواهد گشت؟ آنانی که با امضای دفاع نامۀ امنیتی کابل و واشنگتن مخالف اند، آیا به این موارد اندیشیده اند؟ من از بازی های سیاسی دور هستم و نه می خواهم گرفتار آن گردم، ولی آیا همین که در کنار موافقۀ همه کشورهای مهم جهان با این قرارداد، تنها ایران با آن مخالفت و پاکستان صرف در ظاهر موافقت کرده است، خود موید این مدعا نیست که این موافقه به خیر امنیت مردم و ثبات کشور ما در منطقه است؟
تا چه زمان افغانستان میدان تاخت و تاز قدرتمندان همسایه و زنان افغان میدان تاخت و تاز مردان بی مایه خواهد بود!؟Ÿ

خطر ماین

شماره 151/سه شنبه  5 قوس 1392/ 26 نومبر 2013

كوچيها با كاروان شتران،گوسفندان و گاو ها از ميان دره ها وكوه ها گذشته كنار چشمه خيمه زدند و باروبستره شانرا بر فرش سبز زمين هموار كردند. صداي بع بع گوسفندان و آواز شتران در دامنه كو ه مي پيچيد ، سليمان پسرك كوچي گوسفندان را كه خسته و گرسنه از سفر آمده بودند به دامنه كوه به چراندن برد گوسفندان ميچريدند و سيلمان با دقت به منظره سبز دامنه كوه نگاه ميكرد، اتفاقا چشم سليمان به يك راكت منفجر ناشده افتاد، آنرا به سنگ زد، راكت انفجار نموده دستش را قطع كرد، كوچيهاي خسته از راه و سفر آن شب تا صبح نخوابيدند و در حاليكه شفاخانه از دامنه كوه خيلي دور واقع شده بود، سليمان را سوار بر خر به شفاخانه رساندند.
فرداي آنشب رييس قبيله كوچيها نزد گروپ ماين پاکی محل رفته درباره مناطق كه خطر ماين در آن وجود د دارد معلومات خواست، آمر گروپ ماين پاکي محلاتيرا كه از وجود ماين  پاك شده بود به وي نشان داد و علامات خطر ماين را برايش مشخص نمود.
پيام : به ماينها و مواد منفجر ناشده سنگ نزنيد.Ÿ
از مجله «اطفال و ماین»

۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

مادر زحمتکش

شماره 150/ یکشنبه 26 عقرب 1392/ 17 نومبر 2013

دختران افغانستان

شماره 150/ یکشنبه 26 عقرب 1392/ 17 نومبر 2013
در ميله جاي كابل
بانام وياد كودك
در جشن گل نشستند
خورشيد هاي كوچك
***
مانند آفتاب  است
اين دختر هزاره
چشمش شبيه  بادام
دستش پراز ستاره
***
زرمينه دختران را
تاقندهار برده
ديدم لبان سرخش
شايد انا ر خورده
***
وقتي كه مي برآيد
اين شوخ تاجيك از در
بردور چادر او
پروانه مي زند پر
***
پيراهنش كه سبز است
گلچهره يا بهار است
آن نو نهال ازبك
اولاله مزار است
***
اين دختران افغان
گلهاي  باغ كابل
ريحان، بنفشه ، نرگس
مريم ، شگوفه، سنبل
به انتخاب : اناهيتا سياووش

خار وگل و پروانه

شماره 150/ یکشنبه 26 عقرب 1392/ 17 نومبر 2013
روييد وروييد
دريك علفزار
يك بوته گل
يك بوته خار
***
خورشيد تابان
برهر دو تابيد
ازنور و گرما
برهر دو بخشيد
***
اين ، سهم خود را
در غنچه جا داد
آن سهم خود را
برتيغها داد
***
پروانه اي دشت
دردشت مي گشت
آن بوته هارا
مي ديد، در دشت
***
آمد نشست او
بر بوته خار
آن بوته براو
زدنيش بسيار
***
از بوته خار
پروانه پا  شد
از بوته گل
يك غنچه وا  شد
به انتخاب : اناهيتا سياووش

غنچه

شماره 150/ یکشنبه 26 عقرب 1392/ 17 نومبر 2013
غنچه ام وا مي شوم
پابه پاي صبح زود
مي شود گلبرگ من
دفتر شعر و سرود
***
مي زند پروانه بال
ميكند برمن سلام
من جوابش ميدهم
بالبانم بي كلام
***
بچه هادنياي من
مثل دنياي شماست
بهترين هم صحبتم
چشم بيناي شماست
به انتخاب : اناهيتا سياووش

۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

تصویر ده در ذهن یک طفل شهر نشین

یکشنبه 19 عقرب 1392/ 10 نومبر 2013

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد:
- عالی بود پدر!
پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حویلی مان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حویلی مان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حویلی ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست!
با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود.
بعد پسر بچه اضافه کرد: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.Ÿ

حقوق ســياسي، اجتماعي و فرهنگي طفل

یکشنبه 19 عقرب 1392/ 10 نومبر 2013
اطفال مانند كلان سالان يك سلسله حقوق سياسي، اجتماعي و فرهنگي دارندكه قرار ذيل اند:
1- حق برخورداري ازمليت و تابعيت
2- حق شركت در انجمن ها و مجامع مسالمت آميز
3- حق برخوردار بودن از خدمات صحي
4- حق داشتن بيمه
5- حق برخورداري از احترام به شخصيت
6- حق ممنوعيت از به كار گيري طفل در كارهاي شاقه
***
وضعيت اطفال خاص
وضعيت اطفال خاص قرار ذيل است:
1-اطفال بي سرپرست
2-اطفال بد سرپرست
3- اطفال پناهنده و آواره
4- اطفال در وضعيت هاي جنگي
5- اطفال معلول
6- اطفال خياباني
7- اطفال متخلف
8- قاچاق اطفال
9- ازدواج اطفال
10- سوء استفاده جنسي از اطفال
11- اطفال فراري

اطفال خوب در کار خانه با مادر و پدرشان همکاری میکنند

یکشنبه 19 عقرب 1392/ 10 نومبر 2013


حتا پشک ها هم از پُس پُسک به تشویش میشوند!

یکشنبه 19 عقرب 1392/ 10 نومبر 2013

۱۳۹۲ آبان ۱۲, یکشنبه

حقوق طفل در خانواده و مکتب

شماره 148/یکشنبه 12 عقرب 1392/ 3 نومبر 2013
حقوق طفل در خانواده:
اطفال درخانواده داراي يك سلسله حقوق ميباشند كه مادران و پدران بايد آنرا رعايت كنند. اين حقوق عبارتند از:
1- حق ثبت ولادت
2- حق شير خوردن
3- حق داشتن نام
4- حق داشتن خانواده
5- حق نگهداري و مواظبت
6- حق نفقه
7- حق برخوردار بودن از سرپرستي.
***
حقوق طفل در مكتب:
مكتب را ميتوان خانه دوم طفل به حساب  آورد. در مكتب نيز  اطفال داراي يك سلسله حقوق ميباشند كه آموزگاران، سرمعلمين و مديران مكاتب بايدآنرا رعايت كنند ، اين حقوق قرار ذيل اند:
1-حق تعليم
2- حق بازي
3- حق فعاليت هاي فرهنگي ، تفريحي و آسايش
4- حق توجه و محبت
5- حق نشاط و شادي كردن
6- حق آزادي بيان و ابراز نظر
7- حق احترام به طفل و بد رفتاري نكردن با آن
8- حق داشتن امكانات ووسايل تعليم
                   (ازكتاب حقوق طفل)

هنگام حل سوال فقط به حافظه ی تان اتکاء کنید!

شماره 148/یکشنبه 12 عقرب 1392/ 3 نومبر 2013

چشم پتکان

شماره 148/یکشنبه 12 عقرب 1392/ 3 نومبر 2013