۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

کاربرد قصه در روان درمانی کودکان افغانستان


شماره 119/ چهارشنبه 21 حمل 1392/ 10 اپریل 2013
بتول سید حیدری
قصه گویی فعالیتی است که ازانسان ، انسان می سازد.(موره.1991)
افراد به وسیله ی داستان هایی که می شنوند شکل داده می شوند .(اسکرام 1993)
تاریخ قصه وقصه گویی به اندازه ی تاریخ حضوربشردرکره ی خاکی قدمت دارد به گونه ای که بشرزندگی خود را درچارچوب قصه ها به تصویرکشیده است وقصه ها نیززندگی را شکل داده ومتحول ساخته اند.قصه ها بازنمایی ازخودمان وتجربه هایمان هستند.
زندگی فرایند پیوسته ای ازنظم بخشی وسازماندهی تجربه هاست .هنگامی که شناخت کاملی ازجهان وجود ندارد نیاز نسبت دادن معنا به تجارب احساس می شود بدین ترتیب ، تجربه ها ورویدادهای عمرطولانی هریک ازافراد به قصه تبدیل می شود.افرادهنگام بیان داستان توالی ورابطه های معنادار را کشف می کنند ونسبت به وضعیت خود بینش عمیق تری به دست می آورند.(دوایودی 1997) درواقع قصه ها به عنوان سازه های تخیلی وفرهنگی ازنظرفردی واجتماعی بامعنا ودربرگیرنده ی نکات برجسته ای هستند.(امدن 1998)
قصه ها به ما می گویند دراین جهان چگونه باشیم واین فرصت را می دهند تا دیدگاه خود را نسبت به واقعیت تغییر دهیم به عبارت دیگر قصه ها بیانگر باورهای افراد درباره ی خودشان است.داستان نوشتن وشنیدن فرد را یاری می دهد که تخیلات ، رویدادها وتصوراتش را دریک کلیت یکپارچه منسجم کند که به گونه ای به ارتقا وخودآگاهی فرد می انجامد.
اصطلاح قصه گویی ممکن است این موضوع را به ذهن ما متبادرکند که قصه ها بخشی ازارتباط جدی محسوب نمی شوند بلکه تنها برای سرگرمی هستند درحالی که قصه ها به ما می گویند که دراین جهان چگونه باشیم وبه ما فرصت می دهند تا دیدگاه مان را به واقعیت تغییردهیم ؛ به عبارت دیگر داستان مبین باورهای ما درباره ی خودمان هستند. استفاده ازقصه و داستان و روایت برای آموزش وشناساندن حقیقت ، شیوه های درست زندگی ، اخلاقیات و روش های دستیابی به کمال وموفقیت به اندازه ی تاریخ بشرقدمت دارد به گونه ای که حتی یکی ازرویکردهای مهم کتاب های مقدس قران وانجیل وتورات برای آموزش شیوه های درست زندگی وکشف حقایق استفاده ازاستعاره ها ، روایت ها وقصه های اقوام ومردمان گذشته است .(کراوفورد، بروان وکراوفورد2004) .به همین دلیل همواره یکی ازعمده ترین ورایج ترین راه های انتقال تجربه وسرگرمی ، قصه گویی وگوش سپردن به قصه ها بوده است . مازندگی را برمبنای قصه هایی که آن ها را زندگی می کنیم یا قصه هایی که می گوییم معنا می کنیم . در واقع ، معنی زندگی ما براین اساس شکل می گیرد که چگونه رویدادها را دریک توالی معنا داربه هم ربط دهیم وچگونه احساس به خود را بنا می نهیم وآن را بخشی ازشرح حال خود می کنیم.
درواقع قصه ها چارچوبی برای خود پدیدآیی ونیز آموزش وارتقای خودفهمی وکارایی در روابط بین شخصی فراهم می آورند.(دین 1998).
داستان وافسانه ها ، پیام های روانشناختی مهمی دربردارند .آن ها با آشناکردن کودکان حتی بزرگسالان با آن چه درضمیرناخوداگاه شان می گذرد به آن ها کمک می کند تا برمشکلات روانشناختی رشد فایق آیند، می آموزند که مبارزه علیه مشکلات شدید درزندگی اجتناب ناپذیر وبخش طبیعی درحیات بشری است.
درافسانه ی هزارویکشب ، شهرزادقصه گوبرطبق گفته ی کتاب ،دختری آگاه است . اوعلاقه ی شاه را میداند .(ملک رانیزخواب نمی برد وبه شنودن حکایات رغبتی تمام داشت )این معرفت ذات شهریار ا ورا دردرمان درست شاه مستبد یاری می کند .بتلهایم ؛ درکتاب کاربردهای افسونگری، به نکته ای دیگر اشاره می کند که درطب هندو برای بیمارپریشان حال یک قصه ی پریان می گفتند که اندیشیدن درباره ی آن به بیمارکمک می کرد تابرآشفتگی عاطفی خود غلبه کند.سالیس هم براین عقیده است.که درپزشکی کهن هندوستان به حضورجدی شگرداستفاده ازقصه دردرمان اختلالات روانی بیماران توجه زیادی می شد.(ثمینی 1379)
«قصه درمانی» به مثابه ی یک رویکرد درمانی باجریان پست مدرن پابرعرصه گذاشت چراکه با دیدگاه های روان درمانی مدرن ، تفاوت اساسی داشت. پسامدرنیسم ازاین باور حمایت می کند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد بلکه به نظر ودیدگاه ما بستگی دارد. برخلاف روان درمانی ها یی که درسازه های مدرنیست ازجمله دانش، قدرت ، واقعیت ،حقیقت ، تجربه ، استدلال خود وهویت ریشه دارد ، دیدگاه پست مدرن که مبانی قصه درمانی را شکل داد به جای به کارگیری این مفاهیم آن ها رازیرسوال برد.براین اساس خود یا هویت ثابت ومشخص یا اساسی وجود ندارد بلکه خودوهویت تنها درچارچوب فعالیت های عقلانی ، فرهنگی وزبانی شکل می گیرد . درواقع قصه ها ازطریق زبان وتعامل های اجتماعی موجود دربافت ها ی اجتماعی وتاریخی خاص انتقال پیدا می کنند . قصه ها بازنمایی ساده رویدادهای زندگی نیستند بلکه آنها ما رامی سازند وبه زندگی و روابط ما شکل می دهند . به همین دلیل است که قصه درمانی بر تجربه ی زندگی متمرکز است .(براون وآگوستا، اسکات 2007)
کاربردهای روانشناختی داستان شمار روزافزونی از رواندرمانگران وروانشناسان را برآن داشت تا ازقصه وداستان برای کمک به حل مشکلات مردم استفاده کنند.کارل یونگ یکی ازبرجسته ترین روانکاوان معاصردرکتاب (انسان وسمبل هایش ) می نویسد که ما اگرچه ممکن است پس زمینه های فرهنگی ومذهبی متفاوتی داشته باشیم اما همه درضمیرخودآگاه مشترکی سهیم هستیم.Ÿ
بقیه در آینده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر