۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

کاربرد قصه در روان‎ درمانی کودکان افغانستان

شماره 171/ چهارشنبه 27 حمل 1393/ 16 اپریل 2014
2
بتول سید حیدری
اظقال خوابیده ساعت 2 شب درشهرنو
روان درمان‎گران در روان درمانی کودکان در مقایسه با بزرگسالان همواره با مشکلاتی روبرو بودند که کار درمان‌گری را با دشواری مواجه ساخته بود.محدودیت‎های شناختی و زبانی کودکان از یک سو، و انگیزش پایین کودکان برای مشارکت در جلسات و فعالیت‎های روان درمانی باعث شد تا از»قصه درمانی «به عنوان یکی از روش‎های عالی در مشاوره و روان درمانی کودکان استفاده گردد، چراکه کودکان نمی‎توانستند به سادگی افکار و احساساتشان را شناسایی و ابراز کنند؛ به همین دلیل قصه‎گویی یکی از بهترین شیوه‎ها در مشاوره با کودکان پا برعرصه گذاشت.
شاید بتوان گفت که به دلیل شرایط خاص دوره‎ی کودکی، از نظرتوانایی‌های شناختی، کودکان می‎توانند از روش قصه درمانی استفاده‎ی بیشتری کنند چون در واقع مجاورت و نزدیکی کودکان به رویدادهای مهم بین فردی در زندگی روزمره و غوطه‎ور بودن آن‎ها در جنبه‌های حسی و عینی تجربه‎ها موجب می‎شود که این رویدادها نفوذقوی‎تری درقصه‎های زندگی آن‌ها داشته باشند.
علاقه‎ی درمان‎گران به استفاده ازقصه گویی با کار ریچاردگاردنر در1971شروع شد.وی ازفن قصه‎گویی متقابل در روان درمانی کودک استفاده کرد.در این فن ازکودک خواسته می‌شود که قصه‎ای دارای آغاز، میانه و پایان بگوید. سپس درمان‎گر موضوعات روان تحلیل‎گرانه مرتبط با مسائل کودک را انتخاب می‎کند و در قصه‌ای مشابه قصه کودک به کارمی برد و آن را بیان می‎کند. در این قصه درمان‎گر راه حل‎های سالم‎تر و بالغانه‎تری را برای رویارویی با مشکلات عرضه می‎کند.(آراد،2004 ) کودکی تاقبل از برنامه‎ی قصه درمانی از مشکل خود سخن نمی‎گفت، بعد از گذراندن جلسات کوتاه درمان، مشکل خود را یافته است و به آن اشراف یافته و در باره‎ی حل آن با کمک روان درمان‎گر در حالی که در باره‎ی قهرمان قصه داستان را می‎سازد و ادامه می‌دهد درحقیقت درحال حل کردن مشکل خودش می‌باشد.(فهرستی ازکلمات روی کارتهایی نوشته می‌شود مثل:غمگین،خوشحال،مردن، جنگ، شب، آرزو، ترس و.. (این کلمات با زمینه‎های مربوط به مشکلات آنها مرتبط بوده است). سپس با استفاده از کلمات دارای بار عاطفی مثبت و منفی قصه گفته می‎شود و با استفاده از خود کودکان جنبه‎های مختلف قصه را به بحث و بررسی می‌گذارند و رویدادهای خوشایند و ناخوشایند را بسته به موضوع مطرح شده بررسی و راه حل می‌دهند که در کنار این مساله به صورت ظریف احساسات و هیجان‌های کودکان در مسیرصحیح هدایت وکنترل می‎گردد؛البته روش‎های بسیار متنوعی در استفاده از این درمان وجود دارد مثل کلمه‌ی قصه مرا حدس بزن، فن قصه درمانی با استفاده از استعاره‌ها، بااستفاده از اشیا، بازی با کلمات احساسی و… قصه درمانی هم در موقعیت‎های فردی و هم در موقعیت‎های گروهی نیز قابل اجراست.
برخی صاحب‎نظران روانشناسی مثل جروم برونر، لکس،جکسوان، قصه گویی را شیوه‎ای طبیعی برای ساختن جهان می‎دانند .در این دیدگاه ارائه‎ی درس‎های اخلاقی در چارچوب قصه برای سازمان دادن به یادگیری در زندگی مطرح شده است .بدین ترتیب که اگرقصه‎ها دربرگیرنده‎ی اعمال و پیامدهای آنان باشد موجب رشد اخلاقی می‎شوند .
زمانی که کودکان به قصه گوش می‎دهند یا قصه‎ی نیمه تمام را تکمیل می‎کنند خود را در نقش قهرمان قصه قرار می‎دهند و در واقع به سمت تعارض‌های خودشان می‎روند .آن ها ممکن است مهارت‌ها و راه حل هایی را که شخصیت‎های قصه به کار می‎برند به طور ناهشیار برای رویارویی با مشکلات خود امانت بگیرند .این امرموجب می شود آن‎ها بتوانند برگذشته و ناکامی‎های پیشین خود فایق آیند و آینده‎ی خود را پرمعناتر بیابند.
برونوبتلهایم، یکی ازمشهورترین روانشناسان در این زمینه است که از داستان به عنوان روش درمانی کودکان استفاده می‎کرد.او مربی و درمان‎گر کودکان روانپریش بود.به عقیده‎ی بتلهایم، مشکل ترین کار در آموزش کودکان مساعدت به آنان در درک معنای زندگی است تا به بلوغ روانی دست یابند.بتلهایم چنین توضیح می‎دهد: موضوع این نیست که فضیلت درپایان پیروز و اخلاقیات ترویج می‌شوند، بلکه این است که قهرمان قصه، جذاب ترین مساله برای کودک است و او در تمام مبارزات قهرمان، خود را در نقش قهرمان قصه می‌بیند. به خاطر این هم‎ذات پنداری، کودک تصور می‎کند که به قهرمان داستان از آزمون‎ها و بلایا به زحمت می‎افتد و با او به پیروزی دست می‎یابد زیرا که فضیلت پیروزاست.
داستان (بز زنگوله بپا و سه بزغاله اش) ممکن است در نظراول خیلی پیش پاافتاده به نظربیاید اما تمثیل بسیارخوبی برای یاد دادن این است که حتما به توصیه‎های والدین گوش کنند و به هر غریبه‎ای اعتماد نکنند.
دیلالو،نمیرومنینگ (2002)؛ فرایند قصه درمانی حتی در بزرگسالان را بدین ترتیب توصیف کرده اند؛ برونی کردن مشکل شامل به تصویرکشیدن چگونگی تأثیر مشکل بر زندگی فرد و نیزتأثیر فرد بر مشکل با شناسایی، خود شرح حال نگار و ساختارزدایی، شامل بحث کردن درباره‌ی مشکل به صورت روشن و واگذاری مسوولیت مشکل به فرد، تدوین قصه‎ای که مشکل را بهتر توصیف کند و ارزیابی، ترمیم و تعمیم دادن شامل خلق کردن قصه‎ای که مشکل را به طور مختصرنشان دهد، درمیان گذاشتن قصه با دیگران در یک گروه و استفاده از بازخورد دیگران و درمان‎گر برای بازنویسی قصه . در استفاده از رویکرد قصه درمانی رویه‌های متنوعی در ادبیات موضوعی وجود دارد که ازجمله‎ی آن‎ها عبارت اند از: کمک به مراجع در معنا دهی دو باره به رویدادهای زندگی و صورت بندی جدیدی از رویدادهای مشکل زا، قصه گویی توسط مراجع و گفت‎وگو بین درمان‎گر و مراجع و شناسایی تعارض‎های مراجع از خلال قصه و قصه سازی و قصه گویی توسط درمان‎گر به منظور کمک به مراجع برای درک بهتر خودش و دیگران و نیز درک بهتر مشکلات و شیوه‎های رویارویی با آن‎ها (شیبانی، یوسفی لویه و دلاور1385)
ابتدا درمان‎گر برمبنای اطلاعات به دست آمده از شرح حال و معاینه وضعیت روانی، نیازهای فردی، تعارض ها ،نگرانی ها و عوامل فشار زا را در هر یک از آزمودنی‌ها شناسایی می‎کند و پس از آن قصه هایی را می سازد که قهرمانان آن ها مشکلاتی مشابه مشکلات آزمودنی ها داشته اند.قصه‎ها به گونه‎ای تنظیم می‎شوند که قهرمان قصه‎ها، مهارت‏‎ها و شیوه‎های رویارویی تازه‎ای را برای غلبه بر مشکلات به کار می‎برند. پایان همه‎ی قصه‎ها همیشه مثبت و پر از موفقیت است و به جای ضعف‎ها و ناامیدی‎ها بر توانمندی، قدرت و امیدواری و راه حل‎های اثربخش تاکید شده است.
در فرایند «قصه درمانی» تلاش براین است که کودکان نسبت به احساسات و افکار خودآگاهی بیشتری پیداکنند بخصوص نسبت به شیوه‎های رویارویی خودشان با مشکلاتی که با آن درگیر شده‎اند شناخت به دست آورند .با تعارض‌ها و احساسات دردناکشان روبه روشوند و آن‎ها را درخلال قصه ابرازکنند و قصه‎ی متفاوتی با سناریوی جدیدی از خود بسازند و با یک قصه‎ی خوب به کودک می‎فهمانیم که ضعیف ترین‎ها هم راهی برای موفقیت خواهند یافت، یا قوی ترین قهرمانان هم دچار مشکلات و بدبختی خواهند شد اما توانایی و امکانات راه حل درباره‎ی گشایش مشکلات را چگونه می یابند و از آن‎ها رهایی می یابند.
«قصه درمانی» تاکنون در مشکلات روانشناختی کودکان بسیارنقش بسزایی داشته است.از آن جمله می توان به استفاده‎ی قصه درمانی برای کاهش اضطراب و افزایش احساس مسلط بودن و شایستگی و امیدواری درکودکان (هنی وکوزلوفسکا2002) برای کمک به کودکان دارای والدین مبتلا به اختلال عاطفی (فوچ وبردسلی 1996) در درمان اختلال سلوک کودکان (2004آرد) در کار با کودکان ناشنوا و نیمه شنوا(فارلانگر1999) در درمان های الکلیسم، خانواده درمانی، درمان لکنت و کودکانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرارگرفته اند، اشاره کرد.
کمک به کودکان افسرده و جنگ دیده و والدین از دست داده، برای افزایش خودآگاهی هیجانی از طریق شناسایی احساسات و هیجان‎های قهرمان قصه‎ها و ساختن قصه هایی با کلمات احساسی و ابراز احساساتشان در خلال قصه‎ها و گوش دادن این کودکان به قصه‎هایی که بیانگر مشکلاتی مشابه مشکلات آنان است و درعین حال راه‎حل‎های مؤثر و خوشایند دارد بسیار موثراست.
در این زمینه، نزدیک به چند سال است که در ایران نیز از روش قصه درمانی، بازی درمانی و تئاتر درمانی برای درمان اختلالاتی از جمله مشکلات رفتاری،عاطفی و پرخاشگری، اختلال‎های یادگیری، روان درمان‎گران استفاده می‎کنند.
در کشور افغانستان که سال‎ها کودکان جزجنگ و بی‎خانمانی چیزی ندیده‎اند و دارای روحیه‎های خسته و افسرده هستند بخصوص کودکانی که با از دست دادن والدین خود غم بی‎خانمانی و کار در سنین پایین و یا بردوش داشتن مسولیت خانواده در نبود پدر خانه به جای بازی در کوچه و یا رفتن سرکلاس درس دارند، وظیفه‎ی بسیارخطیر و مهم بر دوش کسانیست که در حوزه‎های روان‎درمانی و روانشناسی فعالیت می‎کنند تا با تحقیق و تفحص و استفاده از این شیوه‎ی نوین و بسیار ساده اما کارآ به صورت علمی در درمان و کمک به این بچه‏ها تلاش کنند و از قصه‌هایی براساس شرایط بومی و اقلیمی و مذهبی جهت بالا بردن سطح رشد امید و شایستگی و افزایش اعتماد به نفس کودکان استفاده کنند، چراکه قصه‎ها به عنوان سازه‎های تخیلی و فرهنگی از نظرفردی و اجتماعی با معنا و در برگیرنده‎ی نکات برجسته و ظریفی هستند که به بالندگی و رشد شخصیتی کودکان ما-این آینده سازان فردای افغانستان- کمک شایانی می‎کنند، ظرفیت‎ها و قابلیت‎های کودکان را افزایش می‎دهد و به کودکان افغانستان کمک می‎کنند در باره‎ی این که چه کسی هستند و چه کسی می‎توانند در آینده باشند بیشتربدانند؛
چراکه همه چیز شدنی است به شرطی که سازه‌های فکری و نگاه‎هایشان را نسبت به مسایل منفی پیرامون خود تغییر دهند و در جهت مثبت و خوشایند سوق دهند؛
چراکه فردای افغانستان در دستان این کودکان است و لازم است که افرادی با داشتن شخصیت‎های سالم و قوی در کنار فکرسالم و پویا مملکت را اداره کنند و پیش ببرند و این نمی‎شود مگر این که از همین آوان کودکی به فکراین نهال‎های در حال رشد باشیم .Ÿ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر