ژان ژاک روسو در کتاب «اميل» درباره ى آموزش و کلاس درس مى گويد:
«بدبختانه ساعت درس فرا مى رسد. آه! چه تغييرات بدى در او ايجاد مى شود، فوراً چشمش تار مى شود، نشاط او از بين مى رود. اى شادى، خداحافظ! اى بازيهاى قشنگ خداحافظ! يک آدم موقر و زمخت دست او را مى گيرد و مى گويد: آقا بيا برويم سر درس. از لاى در اتاق کتاب هاى او را مى بينيم. کتاب هاى او! چه ابزار و اثاث حزن آورى براى اين سن. طفلک به ناچار دنبال آموزگار مى رود، نگاهى از روى حسرت به آنچه که اطراف اوست مى اندازد. ديگانش پر از اشک است، ولى جرات نمى کند جارى سازد و قلبش پر از آه است، ولى جرات نمى کند برکشد.» (اميل / ص ١٧٧)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر