۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

محرومیت اطفال ساکن در شهرهای ا فغانستان ازخدمات ابتدایی

صندوق وجهی ملل متحد برای اطفال "یونیسف" در افغانستان می گوید افغانستان به طور عمده کشوری روستایی است، اما اطفال افغان با آزمون های شدیدی در ساحات شهری روبرو هستند.
به گفته مقامات یونیسف درحالیکه بیجاشدگان داخلی و مهاجرت خانواده ها به ساحات شهری روبه افزایش است و خدمات اساسی دراین ساحات غالبا ناکافی است لازم است افغانستان اطمینان دهد که با رشد جوامع شهری، اقدامات لازم برای اطفال تامین می شود.
عزیز فروتن، مسوول مطبوعاتی دفتر یونیسف در کابل به رادیو آشنا گفت توجه جدی باید به وضعیت اطفال ساکن در کمپ های افراد بیجاشده داخلی، مبذول شود.
یونیسف گزارش جهانی خود را درمورد وضیت اطفال ساکن شهرها درجهان تهیه ونشر ساخته است. گزارش حاکی است گرایش به زندگی شهری صدها میلیون طفل را درشهرهای جهان ازخدمات حیاتی محروم ساخته است.


رسانه ها

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

كبوتر ناز من

كبوتر ناز من
تنها نشسته
دلم بريش ميسوزه
بالش شكسته
به مه نگاه ميكنه
غمگين و خسته
به انتخاب اناهيتا سياووش متعلم صنف سوم

آنانيكه اطفال را هيزم جنگ ميسازند

اتحادیه اروپا نسبت به ادامه سرباز‌گیری از کودکان در افغانستان ابراز نگرانی عمیق کرده است.
در اعلامیه ای که اتحادیه اروپا در دهمین سالروز منع سربازگیری کودکان منتشر کرده، آمده است که شرایط جنگی در افغانستان، کودکان را با تهدیدهای جدی روبرو کرده است.
موضوعات مرتبطجامعه افغانستان در این اعلامیه آمده که هم دولت افغانستان و هم سایر جناح های درگیر در خشونتها، باید به حقوق کودکان احترام داشته و از آنها در درگیری های نظامی استفاده نکنند.
افغانستان در بیش از چهل سال اخیر درگیر خشونتهای نظامی بوده است.
بیش از سی سال جنگ داخلی و حدود ده سال جنگ میان طالبان و نیروهای بین المللی مستقر در افغانستان، زمینه را برای حضور گسترده کودکان در صفوف جنگی فراهم کرده است.
یگاودس اوساکاس، فرستاده ویژه اتحادیه اروپا برای افغانستان در اعلامیه ای که منتشر کرده، گفته است: "در افغانستان، ما شاهد ادامه استخدام کودکان به عنوان جنگجویان هستیم و همچنین می بینیم که کودکان (در اثر خشونتها) کشته می شوند، معلول می شوند، مورد تجاوز قرار می گیرند و یا با آزار جنسی روبرو می شوند."
آقای اوساکاس می افزاید: "اتحادیه اروپا عمیقا در مورد وضعیت کودکانی که از خشونتهای نظامی در افغانستان متاثر می شوند، نگران است و از دولت افغانستان و سایر جناح های درگیر می خواهد تا به حقوق کودکان احترام داشته و از هر راه ممکن، اطمینان حاصل کنند که کودکان دیگر قربانی خشونت های نظامی نمی شوند."
در اعلامیه اتحادیه اروپا همچنین آمده است که حمله به مکاتب و بیمارستان ها در افغانستان بر وضعیت کودکان تاثیر گذاشته و باعث می شود تا خدمات انسانی به آنها فراهم نشود.
کودکان مسلح
در افغانستان آمار دقیقی در مورد تعداد کودکانی که در صفوف نیروهای مسلح قرار دارند، در دست نیست. اما گزارش نهادهای حقوق بشری، از حضور نسبتا زیاد کودکان و نوجوانان در ترکیب گروه های مسلح در افغانستان حکایت دارد.
گزارشها حاکی است که طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت افغانستان، از کودکان حتی به عنوان بمبگذار انتحاری استفاده می کنند و عملا به کودکانی که استخدام کرده اند شیوه های جنگی و روش های اجرای حملات انتحاری را آموزش می دهند.
همزمان با این، برخی گزارشها از حضور کودکان در صفوف نیروهای طرفدار دولت افغانستان، به شمول پلیس محلی نیز حکایت دارد.
وزارت داخله (کشور) افغانستان اما در جواب به اعلامیه اتحادیه اروپا گفته است که استخدام کودکان در نیروهای پلیس این کشور کاملا متوقف است.
صدیق صدیقی، سخنگوی این وزارت به بی بی سی گفت که در دو سال اخیر، مبارزه با استخدام کودکان در صفوف نیروهای امنیتی، از برنامه های مهم این وزارت بوده است.
او گفت که در حال حاضر، کودکان در صفوف نیروهای پلیس حضور ندارند.
با این حال، برخی از فعالان حقوق بشر باور دارند که نبود سیستم منظم و معتبر برای تثبیت سن در افغانستان، این احتمال را بوجود می آورد که کودکان، به عنوان افراد بالای سن هجده، در صفوف نیروهای پلیس استخدام شوند.
بي بي سي

۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

برفک زیبا



الا برف زمستان
چه خوش آمده مهمان
ولی بهر غریبان
خنک گشته فراوان
به هر خیمه یتیمان
کنند ناله وگریان
شب وروز همه نالان
گرسنه لچ وحیران
***
اما برفک زیبا
چه خوش آمده برما
که کشور شوه سرسبز
زمردم برود قرض
زشادی همه خندان
شود فصل بهاران
از:د.س.ن
به انتخاب اناهیتا سیاووش اول نمره صنف سوم

۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

اطفالیکه در رویای آب به سراب رسیدند

بسیاری از نوجوانان افغانستان در یک محیط خشونتبار و دور از امیداوری به آینده رشد می کنند. فشارها بر برخی از آنان چنان زیاد است که با وجود سفر پرخطر، یگانه شانس برای زندگی را در مهاجرت به اروپا می جویند.
فقط در سال 2010 بیش از 1000 پسر خردسال افغان در آلمان درخواست پناهندگی دادند. مهرنوش انتظاری، خبرنگار رادیو صدای آلمان با دو نوجوان 17 ساله ملاقات کرده است که چنین سرنوشتی را انتخاب کرده اند.
عمر روزهای پر خطر سفرش به اروپا را این گونه قصه می کند: "تا رسیدن به آتن در یونان 28 ساعت در روی آب بودیم. 25 نفر در درون یک قایق بودیم. قایق پلاستیکی بود. یک کشتی خود قاچاقبر در پیش رو بود. ریسمانی انداخته بود و ما را کش می کرد. وقتی که پولیس او را پیش کرد، ریسمانی را که درکشتی اش بود، قیچی کرد و خودش فرار کرد. ما در بین آب ماندیم. کشتی همانطور یک بغله یک بغله دربین آب تکان می خورد".
این لحظات وحشتناک را شاید فقط بتوان در فلم ها شاهد بود. عمر سفرش را از افغانستان آغاز کرد تا به اروپا برسد. او اروپا را سرزمین آرزوهایش می دانست. او می گوید: "کشتی چپه نشد؛ اما از زندگی بیزار شدیم. کشتی ما از آب پرمی شد، می گرفتیم آبش را خالی می کردیم. اصلاً حال به حال ما نمانده بود. وضعیت ما خراب شده بود. بالاخره پس از 28 ساعت به یک خشکه رسیدیم. یک شب و یک روز در آنجا بودیم، از آنجا بعداً به آتن آمدیم".
عمر خوشبخت بود که زنده ماند. قریب دو ماه پیش او به آلمان رسید. او شرح حالش را به زبان دری، بیان می کند و هنوز فرصت آن را نیافته است که تجاربش را به زبان آلمانی اظهار دارد.
هزاران افغان مانند عمر سالانه این راه طولانی و خطرناک را می پیمایند. در بین این افغان ها کودکان و نوجوانان بسیاری هستند که هر یک برای جستجوی زندگی نو به سوی اروپا حرکت می کنند. علی دیگر نوجوان افغان هم دلیل سفرش را این گونه می گوید: "پدر بزرگم زمینی خریده بود. این زمین دعوایی شد. آنها می خواستند این زمین را از ما بگیرند. به خاطر همین یک بار با پدر من دعوا کردند، زدندش؛ یک پایش را معیوب کردند. یک برادر من بر سر همین زمین کشته شد. یک بچه عمه من هم کشته شد. خویشاوندان پدرم بسیار پولدار بودند، ما دیگر نمی توانستیم آنجا زندگی کنیم".
خانواده علی از ترس قتل و خونریزی بیشتر، او و یک پسر مامایش را برای پناهندگی به خارج فرستادند. آنها باید به کشور دنمارک می رفتند که یک برادر پسر مامایش در آنجا است. علی در آغاز سفرش به ایران رفت و آنجا کاکایش یک قاچاقبر انسان را پیدا کرد تا او را به اروپا انتقال بدهد.
عمر نیز به خاطر جنگ و دشمنی های مرگبار بین قریه آنها و قریه همجوار تن به مهاجرت داده است. او در آغاز به ایران رفت و در آنجا در یک ساختمان مشغول به کار شد. او پس از 18 ماه به استانبول ترکیه رفت و بعد یک قاچاقبر او را به یونان برد.
عمر درباره وضعیت زندگی مهاجران افغان در یونان این گونه می گوید: "یک ماه در آتن بودم. البته داخل قوطی های آشغال دانی خواب می شدم . در آتن افغان ها خیلی زیادند. به حساب من بیشتر از پنج تا شش هزار افغان آنجا هستند. همه آواره و بیچاره هستند. پول خود را به قاچاقبرها داده اند".
بیرند میسوویچ، عضو سازمان حقوق بشری موسوم به "حمایت از پناهجویان" تصدیق می کند که "اوضاع برای نابالغان در یونان به صورت خاص فاجعه بار است". اکثرا این نوجوانان با سالمندان یکجا زندانی می گردند. شرایط به دور از تصور است. سلول های زندان چنان کوچکند که کس تکان خورده نمی تواند .این سرنوشتی است که علی از آن نجات یافته است. علی می گوید: "ما تقریباً یک ماه در یونان ماندیم. بعد از آن قاچاقبر ما را در یک کامیون یخچالی انداخت. پانزده یا بیست نفر بودیم که تقریبا دو شبانه روز ما داخل ماشین یخچالی قرار داشتیم. خیلی یخ بود. آمدیم ایتالیا. در ایتالیا اگر پانزده بیست دقیقه بعدتر دروازه را باز می کردند، همه ما مرده بودیم". علی بعد ازیک اقامت کوتاه در ایتالیا و فرانسه به آلمان رفت. این درست سه ماه پیش بود. حالا وی در شمال آلمان، در یک ساختمان که برای کمک به نوجوانان است، زندگی می کند. اتاق او نزدیک به اتاق عمر است. بر دیوارهای اتاق او پوسترهای خوانندگان و هنرپیشگان نصب شده است و بربالای میزش یک فهرست الفبا به آلمانی و فارسی دری وجود دارد. پنج کارشناس تعلیم و تربیت از آنها و نه تن دیگر مواظبت می کنند. این مربیان برای آنها آموزش آلمانی و امکانات ورزشی را فراهم ساخته و جهت معلوم شدن سرنوشت پناهندگی شان با یک وکیل مدافع ارتباط می گیرند.
البته درهمه آلمان این مسائل به خوبی سازماندهی نشده اند. اندکی پیش در ایالت بایرن، در جنوب آلمان 60 نوجوان خردسال افغان به دلیل این که مکان زندگی شان یک سرباز خانه کهنه بود و شرایط بهداشتی آن خوب نبود، دست به اعتصاب غذا زدند. علاوه بر این، زبان آلمانی را به آنها نمی آموختند و همچنان درخواست پناهندگی شان از قرار معلوم به طور جدی دنبال نمی شد.
آرزوهای علی و عمر برای یک آینده بهتر پیوسته صورت مشخص تری به خود می گیرند و یکی از دیگری بلند پروازانه تر می باشد. عمر می گوید: "من در آینده می خواهم یک عکاس بسیار خوب شوم. در پهلویش می خواهم یک زندگی خوب و خوش با خانواده ما داشته باشم".
علی هم آرزوهایش را این گونه بیان می کند: "چیزی که من می خواهم این است که یک زندگی آرام داشته باشم. می خواهم درس بخوانم".
آیا رویاهای این دو نوجوان افغان امکان به حقیقت پیوستن دارند؟ در این مورد، نخست از همه یک دادگاه آلمانی است که تعیین تکلیف می کند.
مهر نوش انتظاری/ رسول رحیم