فاخته
در عید امسال با وارد نمودن محموله های انبوهی از تفنگ، تفنگچه، پتاقی و وسایل جنگی تاجران افغان سهم شانرا به زعم خودشان در خدمت به اطفال ایفا کردند.
شب های عید، اطفال در اطراف و اکناف شهر و حتی در مرکز آن با پرتاب پتاقی هاو مواد آتش زا در کوچه های شهر ناراحتی ایجاد کردند.
در اینجا دو فکتور قابل بحث میباشد یکی آنکه تاجران افغان با توجه به مسوولتی که در برابر اطفال افغان دارند چگونه جرئت میکنند در کشوری که سه دهه جنگ را پشت سر گذاشته و هنوز بر زخم های ناسور ناشی از جنگ مرهم گذاشته نه شده، به دست اطفال به عوض وسایل اعمار، بازسازی، احیا، ایجاد مفکوره ساختن و پرداختن به آبادانی، وسایل کشتار و جنگ و خون ریزی را بدهند: مگر همین تاجران نیستند که از بام تا شام از بی امنیتی داد میزنند و فریاد میکشند؟ و در فضای کاملاً جدید که تازه مفاهیم زندگی مدنی شکل میگیرد چرا به خاطر پریشان ساختن روحیات نسل جوان بار دیگر دود و آتش باروت را در فضای صلح آمیز شهرکابل می آورند؟ بحث دوم مسأله برخورد خانواده ها با این پرابلم میباشد. مادر و پدری که میخواهد فرزندش به صفت عضو سالم جامعه فردای افغانی تربیه شود چرا به عوض خریدن تفنگ و تفنگچه و پتاقی به اطفال شان وسایل مونتاژ موتر، طیاره، خط آهن و غیره را خریداری نمیکنند تا اطفال به فکر ساختن پل ها، اعمار شفاخانه ها، وساختن موتر و طیارات باشند و با همین روحیه بزرگ شوند. مسأله سومی که باید در این رابطه مورد بحث قرار گیرد آنست که چرا دولت و موسساتی که با اطفال کار مینمایند به اطفال میدان های بازی مصئون، سالون های نمایشات فلم های تربیتی، باغ ها، پارک ها و مراکز تفریحی نمیسازند تا اطفال به عوض خاک بازی وپرداختن به تفنگ و تفنگچه جنگی به آن محلات به خاطر تفریح در روز های تعطیل و رخصتی بروند. در شرایط موجود که تعداد کثیری از اطفال افغان به اعراض و مشکلات گریف، تروما و ضربه های مدهش روانی دچار اند این اطفال به تاجران دلسوز، اولیای خبیر و معلمین و مدیرانی ضرورت دارند که از ما تحت الشعور شان تأثیرات جنگهای خانمانسوز، آواره گی، غربت و پریشانی را بزدایند نه آنکه بر زخم های فراموش شدۀ شان نمک پاشیده تفنگ به دست شان بدهند تا در شب های عید به یاد پاتک سالاری و حکومت تفنگ در شهر کابل بیافتند. به نام خدا اگر به اطفال زمینه تفریح و استراحت مساعد نمیسازید و اگر غنچه های لبخند در لبان شان نمی کشایید آنان را به یاد روز های اشک و ماتم و اندوه نیاندازید کاش میگذاشتند اطفال شب های عید را بی یاد تفنگ و جنگ و خون و آتش سپری کنند.
در عید امسال با وارد نمودن محموله های انبوهی از تفنگ، تفنگچه، پتاقی و وسایل جنگی تاجران افغان سهم شانرا به زعم خودشان در خدمت به اطفال ایفا کردند.
شب های عید، اطفال در اطراف و اکناف شهر و حتی در مرکز آن با پرتاب پتاقی هاو مواد آتش زا در کوچه های شهر ناراحتی ایجاد کردند.
در اینجا دو فکتور قابل بحث میباشد یکی آنکه تاجران افغان با توجه به مسوولتی که در برابر اطفال افغان دارند چگونه جرئت میکنند در کشوری که سه دهه جنگ را پشت سر گذاشته و هنوز بر زخم های ناسور ناشی از جنگ مرهم گذاشته نه شده، به دست اطفال به عوض وسایل اعمار، بازسازی، احیا، ایجاد مفکوره ساختن و پرداختن به آبادانی، وسایل کشتار و جنگ و خون ریزی را بدهند: مگر همین تاجران نیستند که از بام تا شام از بی امنیتی داد میزنند و فریاد میکشند؟ و در فضای کاملاً جدید که تازه مفاهیم زندگی مدنی شکل میگیرد چرا به خاطر پریشان ساختن روحیات نسل جوان بار دیگر دود و آتش باروت را در فضای صلح آمیز شهرکابل می آورند؟ بحث دوم مسأله برخورد خانواده ها با این پرابلم میباشد. مادر و پدری که میخواهد فرزندش به صفت عضو سالم جامعه فردای افغانی تربیه شود چرا به عوض خریدن تفنگ و تفنگچه و پتاقی به اطفال شان وسایل مونتاژ موتر، طیاره، خط آهن و غیره را خریداری نمیکنند تا اطفال به فکر ساختن پل ها، اعمار شفاخانه ها، وساختن موتر و طیارات باشند و با همین روحیه بزرگ شوند. مسأله سومی که باید در این رابطه مورد بحث قرار گیرد آنست که چرا دولت و موسساتی که با اطفال کار مینمایند به اطفال میدان های بازی مصئون، سالون های نمایشات فلم های تربیتی، باغ ها، پارک ها و مراکز تفریحی نمیسازند تا اطفال به عوض خاک بازی وپرداختن به تفنگ و تفنگچه جنگی به آن محلات به خاطر تفریح در روز های تعطیل و رخصتی بروند. در شرایط موجود که تعداد کثیری از اطفال افغان به اعراض و مشکلات گریف، تروما و ضربه های مدهش روانی دچار اند این اطفال به تاجران دلسوز، اولیای خبیر و معلمین و مدیرانی ضرورت دارند که از ما تحت الشعور شان تأثیرات جنگهای خانمانسوز، آواره گی، غربت و پریشانی را بزدایند نه آنکه بر زخم های فراموش شدۀ شان نمک پاشیده تفنگ به دست شان بدهند تا در شب های عید به یاد پاتک سالاری و حکومت تفنگ در شهر کابل بیافتند. به نام خدا اگر به اطفال زمینه تفریح و استراحت مساعد نمیسازید و اگر غنچه های لبخند در لبان شان نمی کشایید آنان را به یاد روز های اشک و ماتم و اندوه نیاندازید کاش میگذاشتند اطفال شب های عید را بی یاد تفنگ و جنگ و خون و آتش سپری کنند.