فکر نکنم هیچ دل گرمی یی گرم تر از همگام
بودن و هم حرف شدن با کودکان کوچک کاشانه یی مان باشد. کودکانی که پدر را, " په"
و یا هم مادر را, "ما" میگویند.
ولی خوب می دانیم که هدف شان گفتن پدر
و مادر است. گاهی وقت متوجه شده اید که لسان اطفال وکودکان شیرین ترین صوت و صدا را
در خود دارد. حروف را ناتکمیل ادا می کنند؛ جملات را کوتاه می سازند, بی ریا تلاش می
کنند که پیام و هدف خود را برایت برسانند و
همواره هر حرف و هر حرکت و هر ادای شان؛ به
انسان یکنوع احساس آرامش و افتخار و مسرت را میبخشد که هیچ چیزی در دنیا مشابه آن آرامش
و خوشی بوده نمیباشد. بلی همین فرشته های کوچک همگام و هم حرف مان اند که عالمی از
خوشی را برای ما بی مطلب و بی مدعا, به بار می آورند. یکی از همین همگام های پدر, سارا جان است. بلی سارا
بهاوی یعنی (شاه دخت بهاوی ما). این کودک ناز
و نازنین و جبین گشاده؛ نخستین فرزنده نثار احمد بهاوی است – بهاوی نایب قهرمان تکواندوی
جهان.
نامیکه که نه ورزش افغانستان فراموشش میکند
و نه تاریخ افغانستان. مرد با عزت, با وقار؛
زحمت کش؛ وطن دوست؛ و انسان دوست. سارا بهاوی ما با قدوم خود نه تنها خوشی آفرید، بل
یک افتخار بی همتا برای نثار مان نیز بخشید. نثار ما افتخار پدر شدن را کسب کرد. او
پدر سارا شد و سارا هم دلبند نثار. حالا ساراگک ما از مرحله "په په" (پدر) گفتن
ما ما ( مادر گفتن) گذشته که حرفش را کسی در خانه نفهمد. سارا جان ما حالا به
آسانی با پدر گفت و شنود میکند. بلی دقیق شنیدید – او گفت و شنود میکند. وقتی حرف می
زند باید طرفش به دقت و به علاقمندی سیل کنید.
و به حرف هایش اهمیت قایل شوید. او را باید مطمین بسازید که شما به گپ هایش
گوش هستید و میخواهید بیشتر و بیشتر از او سخنی بشنوید. وقتی همرایش قدم میزنید, باید
از او سبقت نگیرید و بگذارید سارا پیش قدم و پیش گام باشد. همانا مانند پدر خود که
در همه عرصه زندگی پیش گام و پیش قدم بوده.
بلی وقتی با سارا جان به بازار میروید؛ پیراهن حاکستری رنگ را و یا رنگ های تاریک را تو نباید برایش انتخاب
کنی. سارا خودش انتخاب میکند. او خودش برایت نشان می دهد که از کدام رنگ خوشش می آید.
وقتی در خانه است؛ باید همرایش گپ بزنی نه اینکه در فیس بوک مصروف باشی. او پدر خود
را اجازه نمی دهد تا ساعت ها مصروف موبایل و فیس بوک باشد. یکی از خاص ترین خاصیت های
سارا جان ما همین است که خیلی فعال است. قدم میزند؛ میدود؛ طرفت نگاه میکند؛ سوال میکند
و توجه همه اعضای فامیل را با حرکات و واژه ها به خود جلب می کند.
سارا بهاوی ما عجب روش دوستانه یی را پیش
گرفته...او میخواهد بیشتر اوقات با پدر خود بیرون برود, حرف بزند, و قدم بزند. برای
خریداری که میرود, آنچنان پیشگامی می کند که گویا تمام مصارف را از کریدت کارت خود
میدهد. این طرز کاکه گی و عیاری را از پدر خود به ارث برده است. وقتی سارا جان بسویت
نگاه میکند, دو چیز را به ساده گی متوجه میشوی.
یک: نگاه او معصومانه است که این معصومیت نه تنها مایه دل گرمی برای پدر
و مادرش میباشد؛ بل خوشی نیز به بار می آورد
دو:
نگاه سارا نگاه معمولی نیست. او با همان نگاه معصومانه خود پیام و پیغامی برایت
می داشته باشد. که آن پیام و پیغام را بهتر از نثار و همسرش کی بهتر می داند.
اکثر ما اطفال خود را چنین صدا می کنیم:
دختر ناز پدر, جگر گوشه یی مادر ؛ قند بابه
؛ دلبر بی بی؛ زندگی پدر ؛ جان مادر ؛ عزیز
پدر ؛ گل پدر ؛ قندول و سمندول و.......
هدف ما از استفاده این همه کلمات , استفاده واژه های گوناگون نیست؛ بلکه هدف
ما با تمام وجود همانا ناز دادن اطفال ماست. و بدون شک که سارا جان بهاوی ما, هم ناز
است و هم دلبند. او هم گَل است و هم جگر گوشه. او هم قندول است و هم عزیز. آرزو و استدعای
من از خداوند این است تا روزی سارا بهاوی ما؛ مانند بهاوی ما برای مردم خود افتخار
بیافریند و عزت و خوشی را برای افغانستان و مردمش به ارمغان بیاورد. الهی ساراگک ما
را از هر گزند روزگار در امان خود داشته باشی تا این فرشته کوچک برای همیش همگام و
هم حرف فامیل خود باشد و افتخار پی افتخار بیافریند. آمین !!!
فریدون ذکی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر