اوت 27, 2014
شماره(189) چهارشنبه 5 سنبله 1393 / 27 اگست 2014
بعضی از جملههایی که در مواجهه با کودکان از آنها استفاده میکنید، همانهایی هستند که خودتان هم در کودکی آنها را بارها شنیدهاید و اتفاقا همیشه هم ناراحت و آزرده شدهاید.
گاهی وقتها رفتار فرزندتان را مورد انتقاد قرار میدهید در حالی که او مطابق سنش رفتار میکند و احساساتش را بروز میدهد، پس بهتر است از احساسات کودکتان بیشتر بدانید و بعضی چیزها را هیچوقت به فرزند دلبندتان نگویید «میگذارمت و میروم!»
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خستهکننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباببازی فروشی میایستد و بهانه خرید میگیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دلیل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی میکند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل میکند، بگویید «یا با من بیا یا دستت را میگیرم و با خودم میبرم.»
«چرا نمیتوانی شبیه… باشی؟!»
این کاملا واضح است که کوچولوی شما نمیتواند شبیه هیچکس دیگری باشد. هیچ کدام از ما نمیتوانیم. میتوانیم؟! کم ارزش کردن فرزندتان به او کمک نمیکند تا احساس بهتری داشته باشد. با مقایسه کردن کوچولویتان با یک کودک دیگر او احساس میکند در مرتبه پایینتری قرار گرفته و این راه مناسبی برای مجبور کردن او به انجام فعالیتی خاص نیست. وقتی کودک خودش را پایینتر از دیگری حس کند روحیهاش را میبازد بنابراین باید نقاط قوت و ضعف کودکتان را بپذیرید.
«تو برای من مهمنیستی»
شما میدانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت میدهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را میگویید و باعث میشوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بیتوجهی میتواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما میدانید که مهمترین الگوی بچهها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگوبرداری میکنند.
«نمیفهمی چی میگم؟»
این واضح است که او نتوانسته منظور شما را درک کند بنابراین چرا باید وانمود کند که میفهمد؟! حتی بارها تکرار این عبارت هم کمکی به فهمیدن او نمیکند و تنها او را تحقیر کرده و شما را بیشتر عصبانی میکند. دوباره شروع کنید و این بار سعی کنید بهتر و سادهتر توضیح دهید.
«بگو ببخشید!»
در این موقع کودک شما نمیفهمد که چرا باید عذرخواهی کند. با این حال ممکن است این کار را بکند. این مهم است که عذرخواهی را به او یاد دهید اما مهمتر از آن این است که او بیاموزد چرا باید عذرخواهی کند. به این ترتیب او هم متوجه کارهای اشتباه خود میشود و هم راهحل جبران آن را میآموزد.
استفاده از کلمات جایگزین توصیفی
شما میتوانید بجای زیر سوال بردن کودک خود از جملات توصیفی نیز استفاده کنید. میپرسید چگونه؟
شما بایستی در مواجه با یک موضوع که باعث رنجش شما شده- مثلا کودکتان شیشه شیر را روی زمین ریخته- از کلمات توصیفی ماجرا استفاده کنید:
«شیر روی زمین ریخته ما به یک دستمال احتیاج داریم”
«شیشه شکسته به یک جارو احتیاج دارم”
اگر به هر کدام از جملات بالا یک تو اضافه کنید متوجه تاثیر عکس و مطلوب شما خواهد شد. «تو شیر را ریختی؟!!» تمام این جملات حالت اتهام دارند و کودک حالت تدافعی به خود خواهد گرفت. از کودکان بخواهیم که بدانند مشکل چیست و چه را حلی را پیش بگیرند.
منبع: وبلاگ مبارزه با کودک ازاری
بعضی از جملههایی که در مواجهه با کودکان از آنها استفاده میکنید، همانهایی هستند که خودتان هم در کودکی آنها را بارها شنیدهاید و اتفاقا همیشه هم ناراحت و آزرده شدهاید.
گاهی وقتها رفتار فرزندتان را مورد انتقاد قرار میدهید در حالی که او مطابق سنش رفتار میکند و احساساتش را بروز میدهد، پس بهتر است از احساسات کودکتان بیشتر بدانید و بعضی چیزها را هیچوقت به فرزند دلبندتان نگویید «میگذارمت و میروم!»
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خستهکننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباببازی فروشی میایستد و بهانه خرید میگیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دلیل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی میکند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل میکند، بگویید «یا با من بیا یا دستت را میگیرم و با خودم میبرم.»
«چرا نمیتوانی شبیه… باشی؟!»
این کاملا واضح است که کوچولوی شما نمیتواند شبیه هیچکس دیگری باشد. هیچ کدام از ما نمیتوانیم. میتوانیم؟! کم ارزش کردن فرزندتان به او کمک نمیکند تا احساس بهتری داشته باشد. با مقایسه کردن کوچولویتان با یک کودک دیگر او احساس میکند در مرتبه پایینتری قرار گرفته و این راه مناسبی برای مجبور کردن او به انجام فعالیتی خاص نیست. وقتی کودک خودش را پایینتر از دیگری حس کند روحیهاش را میبازد بنابراین باید نقاط قوت و ضعف کودکتان را بپذیرید.
«تو برای من مهمنیستی»
شما میدانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت میدهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را میگویید و باعث میشوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بیتوجهی میتواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما میدانید که مهمترین الگوی بچهها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگوبرداری میکنند.
«نمیفهمی چی میگم؟»
این واضح است که او نتوانسته منظور شما را درک کند بنابراین چرا باید وانمود کند که میفهمد؟! حتی بارها تکرار این عبارت هم کمکی به فهمیدن او نمیکند و تنها او را تحقیر کرده و شما را بیشتر عصبانی میکند. دوباره شروع کنید و این بار سعی کنید بهتر و سادهتر توضیح دهید.
«بگو ببخشید!»
در این موقع کودک شما نمیفهمد که چرا باید عذرخواهی کند. با این حال ممکن است این کار را بکند. این مهم است که عذرخواهی را به او یاد دهید اما مهمتر از آن این است که او بیاموزد چرا باید عذرخواهی کند. به این ترتیب او هم متوجه کارهای اشتباه خود میشود و هم راهحل جبران آن را میآموزد.
استفاده از کلمات جایگزین توصیفی
شما میتوانید بجای زیر سوال بردن کودک خود از جملات توصیفی نیز استفاده کنید. میپرسید چگونه؟
شما بایستی در مواجه با یک موضوع که باعث رنجش شما شده- مثلا کودکتان شیشه شیر را روی زمین ریخته- از کلمات توصیفی ماجرا استفاده کنید:
«شیر روی زمین ریخته ما به یک دستمال احتیاج داریم”
«شیشه شکسته به یک جارو احتیاج دارم”
اگر به هر کدام از جملات بالا یک تو اضافه کنید متوجه تاثیر عکس و مطلوب شما خواهد شد. «تو شیر را ریختی؟!!» تمام این جملات حالت اتهام دارند و کودک حالت تدافعی به خود خواهد گرفت. از کودکان بخواهیم که بدانند مشکل چیست و چه را حلی را پیش بگیرند.
منبع: وبلاگ مبارزه با کودک ازاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر