شماره 82/شنبه 9 سرطان 1390/30 جون 2011
چیست آن چیست که با برگ پناهی دارد
جامۀ سوسنی و سبز کلاهی دارد
سینه اش چاک نمایند و سرش را ببرند
عجب است اینکه نه جرمی نه گناهی دارد
(بادنجان)
***
عجایب صورتی در شام دیدم
اگر گویم کسی باور ندارد
درختی بر سر او کاسۀ آب
در آن ماری که دم و سر ندارد
(چراغ تیلی)
***
یک جفت کبوتران ابلق
هستند جدا جدا معلق
پرواز به آسمان نمایند
از خانه خود برون نیایند
(چشم)
***
آن چیست که در هواست وی را مسکن
بهر تن آسمان بود پیراهن
از گریه او شود جهانی خرم
وز خنده او شود جهانی روشن
(ابر)
***
چیست آن گل دمیده بر لب جو
قطره ژاله ای چکیده بر او
صورتش شکل صورت انسان است
مظهر محبت و رونق بستان است
(ګل بنفشه)
۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه
۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه
سنجاقک
شماره 80 و 81/شنبه 28 جوزای 1390/18 جون 2011
(برای خردسالان)
این داستان را بزرگتر ها برای کودک قبل از مکتب بخوانند.
در جنگلی که حیوانات گوناگونی در آن زندگی می کردند، «چوچه گک زیبا» یی به دنیا آمد. مادرش به افتخار به او گفت: تو آن قدر رشد می کنی و بزرگ می شوی تا مثل پدرت قوی و شجاع بشوی.
(برای خردسالان)
این داستان را بزرگتر ها برای کودک قبل از مکتب بخوانند.
در جنگلی که حیوانات گوناگونی در آن زندگی می کردند، «چوچه گک زیبا» یی به دنیا آمد. مادرش به افتخار به او گفت: تو آن قدر رشد می کنی و بزرگ می شوی تا مثل پدرت قوی و شجاع بشوی.
چوچه گوزن وقتی ایستاد زانو هایش لرزید. او کم کم یاد گرفت بایستد و قدم بزند. مادرش او را بو کشید و گفت:«آنها گلهای کوچک هستند… آن یکی پروانه است… این دو حیوانی که می بینی، یکی خرگوش و دیگری موش است.»
مادرش او را همراه خودش برد تا پدرش را به او نشان بدهد.
مادرش او را همراه خودش برد تا پدرش را به او نشان بدهد.
آه! پدرش یک گوزن نر زیبا بود!وقتی چشم چوچه گوزن به پدرش افتاد گفت: پدر! من شما را خیلی دوست دارم.
پدرش به او سفارش کرد: تو هم می توانی یک گوزن بزرگ و قوی بشوی؛ ولی باید به حیوانات ضعیف جنگل کمک کنی.
چوچه به دنبال مادرش به راه افتاد.مادر هم به او سفارش کرد با حیوانهای دیگر مهربان باشد.چوچه گکبه حیوانات دیگر کمک می کرد.
پدرش به او سفارش کرد: تو هم می توانی یک گوزن بزرگ و قوی بشوی؛ ولی باید به حیوانات ضعیف جنگل کمک کنی.
چوچه به دنبال مادرش به راه افتاد.مادر هم به او سفارش کرد با حیوانهای دیگر مهربان باشد.چوچه گکبه حیوانات دیگر کمک می کرد.
يک روز هوا گرم و آسمان سرخ شد.چوچه گوزن با سر و صدایش هشدار داد: چی شده مادر؟
مادرش فریاد کشید: آتش! جنگل آتش گرفته است.
این آتش سوزی، برای حیوانها یک بدبختی بود. همۀ آنها مجبور شدند برای زندگی، یک جای جدیدی پیدا کنند. آنها، زمستانی سرد را در پیش داشتند.
این آتش سوزی، برای حیوانها یک بدبختی بود. همۀ آنها مجبور شدند برای زندگی، یک جای جدیدی پیدا کنند. آنها، زمستانی سرد را در پیش داشتند.
۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه
نان آوران کوچک
روز 12 جون روز جهانی مبارزه علیه کارکودکان نامیده می شود.صدها میلیون کودک دختر و پسر درسراسرجهان به کار می پردازند که به این سبب ازتحصیل، تندرستی و حقوق اولیه خودمحروم می گردند.در افغانستان نیز میلیونها کودک کار می کنند.
نان آوران خانواده ها / بر اساس گزارشهای رسمی، یک میلیون طفل در افغانستان کار می کنند. شمار دقیق آنها معلوم نیست. واقعیت آن است که اطفال زیادی بین 8 تا 16 ساله نان آوران اصلی خانواده هایشان هستند. "کودکان زباله کش" در افغانستان/ اکثر اطفال، به ویژه دختران با جمع آوری اشیای قابل استفاده از زباله دانی ها «پول» در می آورند. آنها روزانه بین 10 تا 50 سنت کمایی می کنند. بیش از 6 میلیون نفر در افغانستان زیرخط فقر زندگی می کنند. هر سنت اضافی به مخارج زندگی آنها کمک می کند. هیچ بازاری بی کودکان فروشنده نیست / اکثر کودکان در بازارهای بیشمار افغانستان با فروش ترکاری و میوه جات به خانواده های خود کمک مالی می کنند. روز کار آنها از طلوع آفتاب شروع شده و تا غروب آفتاب ادامه می یابد. وقتی برای کارخانگی نمی ماند / این دختر که لباس مخصوص مکتب پوشیده است، نمونه دختران افغانستان است. او با خود یک آفتابه پلاستیکی و یک گیلاس آب دارد تا با فروش آب عطش کابلی های تشنه را فروش می نشاند. وقتی برای کارخانگی مکتبش باقی نمی ماند. گفته می شود حدود 6 میلیون طفل در افغانستان به مکتب می روند. مکتب زندگی / برای بسیاری از اطفال افغانستان، مکتب زندگی یگانه مکتب است. کسی که می تواند در یک کارگاه کار کند، خوشبخت ترین طفل پنداشته می شود. در افغانستان به کودکان کارگر کمترین مزد پرداخته می شود. به طور اوسط یک مرد بالغ، روزانه بین 4 تا 5 یورو به دست می آورد. سوء استفاده / حکومت افغانستان می گوید که «باندهای گدایی» وجود دارند. شیوه کار آنها طوری است که یک گدا با چند کودک یکجا گدایی می کند تا ترحم مردم را جلب کند. خانواده های اطفالی که کودکانشان در این گدایی مورد سوء استفاده قرار می گیرند، خوشند که از این طریق روزانه چند سنتی برای امرار معاش به دست می آورند. وقت کم برای بازی های طفلانه / این کودکان هراتی وقت کمی برای بازی های طفلانه دارند. آنها تمام روز باید زباله جمع کنند. ولی همین که مجال کوتاهی برای استراحت دست می دهد، شوق طفلانه بازی کردن در آنها بیدارمی شود. مانند این سه طفل اکثر اطفال افغانستان تشله بازی می کنند.
بهبودی / بهبودی در وضع کار اطفال در افغانستان درچشمرس قرار ندارد। در صورتی که کارهای بازسازی کاهش داده شوند، برای بسیاری از مردم، به ویژه برای اطفال این کشور پیامد ویرانگری دارد।
دویچه وله
۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه
خواهران و برادران عزیز: روز اطفال به شما مبارکباد!
گرد آورنده : کاووس سیاووش
به بهانه روز جهانی اطفال این ترانه را به آن اطفال عزیز تقدیم مینمایم که مکتب ندارند ، نان آور ندارند واز صبح تا شام به خاطر پیداکردن یک لقمه روزی حلال به کار های شاقه مصروف اند. بیایید به خاطر شگفتن لبخند بر لبان همان طفلی که غذا ندارد، دوا ندارد، لباس ندارد، مکتب ندارد، مادرش مرده، پدرش مرده و خانه و سرپناه ندارد، طلفی که طعمۀ انفجار و انتحار و جنگ است این ترانه را با او یکجا در روز اطفال سردهیم.
او که از جنگ وتفنگ متنفر است بیایید با او لحظه یی (بازی اسپکانی) را بازمزمه این ترانه اجرا کنیم زیرا بزرگان مملکت پرداختن به مسایل اطفال را برای خود کسر شأن میدانند و مؤسساتی که برای اطفال کار میکنند مصروف تدویر ورکشاپ ها میباشند.
سر کوه بالا شدم
صدای جنگ آمد
تیر وتفنگ آمد
***
خانه ملک بچه شد
دیگ لیتیش چپه شد
خدا روزیش کنه
نان فتیریش کنه
اسپک چوبیش کنه
چو – چو – چو
***
ده کردا میدویدم
ده پایم خار خلید
میخ پیزار خلید
دل بابیم سوخت بریم
خرید یک اسپک بریم
چو – چو – چو
***
اسپکم جو میخوره
کرپ وکروپ کده
اوه که شوروپ کده
اسپک ما میدوه
قیزی خوده میجوه
چو – چو – چو
***
اسپکم نور میخوره
میره بالا وپایین
می کشه باز وشاهین
اسپک ما تور خورده
سرش ده او خور خورده
چو – چو - چو
به بهانه روز جهانی اطفال این ترانه را به آن اطفال عزیز تقدیم مینمایم که مکتب ندارند ، نان آور ندارند واز صبح تا شام به خاطر پیداکردن یک لقمه روزی حلال به کار های شاقه مصروف اند. بیایید به خاطر شگفتن لبخند بر لبان همان طفلی که غذا ندارد، دوا ندارد، لباس ندارد، مکتب ندارد، مادرش مرده، پدرش مرده و خانه و سرپناه ندارد، طلفی که طعمۀ انفجار و انتحار و جنگ است این ترانه را با او یکجا در روز اطفال سردهیم.
او که از جنگ وتفنگ متنفر است بیایید با او لحظه یی (بازی اسپکانی) را بازمزمه این ترانه اجرا کنیم زیرا بزرگان مملکت پرداختن به مسایل اطفال را برای خود کسر شأن میدانند و مؤسساتی که برای اطفال کار میکنند مصروف تدویر ورکشاپ ها میباشند.
سر کوه بالا شدم
صدای جنگ آمد
تیر وتفنگ آمد
***
خانه ملک بچه شد
دیگ لیتیش چپه شد
خدا روزیش کنه
نان فتیریش کنه
اسپک چوبیش کنه
چو – چو – چو
***
ده کردا میدویدم
ده پایم خار خلید
میخ پیزار خلید
دل بابیم سوخت بریم
خرید یک اسپک بریم
چو – چو – چو
***
اسپکم جو میخوره
کرپ وکروپ کده
اوه که شوروپ کده
اسپک ما میدوه
قیزی خوده میجوه
چو – چو – چو
***
اسپکم نور میخوره
میره بالا وپایین
می کشه باز وشاهین
اسپک ما تور خورده
سرش ده او خور خورده
چو – چو - چو
اشتراک در:
پستها (Atom)
خواهران وبرادران ! بیایید با پرندگان مهربان باشیم
عکس از فیسبوک
-
قصه های مثنوی معنوی به اطفال-دفتر دوم به کوشش محمد داود سیاووش از چاپ برآمد. طراح پشتی و صفحه آرای این مجموعه کاووس سیاووش و حروف نگاران...
-
کاووس سیاووش هنگامیکه در صنف چهارم لیسه عبدالهادی داوی در سال 1384 درس میخواند، در مصاحبه با خبرنگار «انیس» تحت عنوان «تشویق، راز ...
-
به انتخاب: احمد کاووس سیاووش موشکی ره به جوال گندم داشت چشم خود را به مال مردم داشت روزکی در خیال حلوا شد سر کندوی آرد بالا شد در تلک تنتلی ...