گرد آورنده: احمد کاووس سیاووش
میگویند مرغی بنام حق دوست باری سه دانه گندم را خورد و پس از خوردن متوجه شد که گندم از یتیم است، مرغ حق دوست از آن زمان تا کنون هر شب خود را از شاخه درخت می آویزد و تا سحر آنقدر الله و توبه میگوید که سه قطره خون از دهنش بچکد و شب به سحر برسد. این مرغ از آن روزگار تا کنون هر شب به درگاه خدا ناله میکند تا او را ببخشد و به همین علت بنام مرغ حق یاد میشود.
میگویند مرغی بنام حق دوست باری سه دانه گندم را خورد و پس از خوردن متوجه شد که گندم از یتیم است، مرغ حق دوست از آن زمان تا کنون هر شب خود را از شاخه درخت می آویزد و تا سحر آنقدر الله و توبه میگوید که سه قطره خون از دهنش بچکد و شب به سحر برسد. این مرغ از آن روزگار تا کنون هر شب به درگاه خدا ناله میکند تا او را ببخشد و به همین علت بنام مرغ حق یاد میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر