۱۳۸۷ اسفند ۱۶, جمعه

بهار و طفل

به هنگام بهاران
که گل خندد به گلزار
جفا کش بابه دهقان
به دستش یوغ و اسپار
به پایش نالی چوب
کمر بسته به دستار
رود سوی زمینش
زند بیل و کند کار
کند قلبه و ماله
دهد کشت خود انبار بکارد گندم و جو
جواری نیز بسیار
هم از شالی و پنبه
تخم ریزد به خروار
کند خدمت به مردم
نباشد هیچ بیکار
تو هم خود را تکان ده
الا ای طفل هوشیار

شعر از استاد محمد آصف مایل
به انتخاب احمد کاووس سیاووش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر