۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

صفحه اطفال بقلم خود اطفال

 

دسامبر 31, 2014
شماره ( 207) چهارشنبه ( 10 ) جدی ( 1393) / ( 31 ) دسمبر ( 2014)
d986d8a7d985d987-d8a8d8b1
پیک نامه می آورد، بخوانید!
???????????????????????????????
???????????????????????????????
دست شستن

کتاب‌درمانی در بیمارستان کودکان لاس آنجلس

 

دسامبر 31, 2014
شماره ( 207) چهارشنبه ( 10 ) جدی ( 1393) / ( 31 ) دسمبر ( 2014)
برگردان: شهرزاد فتوحی
برنامه‌ی درمانی «شفای راستین» برنامه‌ی درمانی چند‌جانبه‌ای است که از کتاب برای حرف زدن با بچه‌ها در سطح خودشان و به زبانی که به‌خوبی دریابند استفاده می‌کند.
کتاب‌هایی که به دقت بررسی و انتخاب شده‌اند در «کتابخانه درمانی» گردآوری شده‌اند و در اختیار بیماران قرار داده می‌شوند.
کارکنان بیمارستان کتاب‌های این کتابخانه را به دقت مطالعه می‌کنند تا بچه‌هایی را که بستری می‌شوند بهتر درک کنند و در برخورد با مسائل روزمره‌ای که رودروی آن‌ها قرار دارد مهارت پیدا کنند، مسائلی مانند افسردگی، حسادت خواهر و برادر‌ها، احساس گناه یا ترس از زشت شدن، زندگی با معلولیت‌های همیشگی و مرگ و سوگ.
بیش از ۸۰۰ عنوان کتاب این کتابخانه را با توجه به نیاز‌های ویژه هر کودک پزشکان و مددکاران و روانکاوان برگزیده‌‌اند. با مطالعه این کتاب‌ها بیماران در دوران بستری بودن‌ شان به توانایی و شجاعت و امید دست پیدا می‌کنند. کارکنان برنامه «شفای راستین» همراه با مددکاران متخصصان تربیت کودک و کارشناسان بهداشت روانی این کتاب‌های درمانگرانه را برای کودکان می‌خوانند.
موضوعات این کتاب‌ها معمولاً راه به سوی گفتگوی‌هایی در مورد ترس‌ها و نگرانی‌هایی کودک می‌گشاید، گفتگو‌هایی که در حالت عادی ممکن نبود که کودک از آن‌ها حرفی به میان آورد. این گفتگو‌ها به گروه درمان‌گران امکان پشتیبانی از بیماران و یاری آن‌ها در راه رفع این هراس‌ها و نگرانی را فراهم می‌کند.
چگونه برنامه « شفای راستین» به درمان کودکان کمک می کند؟
کودک هشت ساله‌ای دلش نمی‌خواهد برای شروع شیمی‌درمانی موهای سرش را از ته بزند. مددکار برای او داستان «کلاه‌های کتی» را می‌خواند. داستان درباره کودکی است که در‌می‌یابد پس از درمان مو‌هایش دوباره در‌می‌آیند. در پایان داستان کودک مدد‌جو می گوید:»من هم حاضرم موهایم را بزنم».
فرم درخواستی برای کتاب درمانی در این بیمارستان وجود دارد که پدر و مادر کودک یا کارکنان بیمارستان می توانند آن را پر کرده و برای کارشناس کتاب درمانی بفرستند. در این فرم، اطلاعاتی درباره وضعیت کودک، سن و شرایط خانوادگی او و نوع نیاز او برای کتاب درمانی پرسیده شده که باید پر شود.
کتابخانه درمانی بیماران
کتابخانه‌ی مرکزی آن بیش از هزار عنوان کتاب ویژه کودکان دارد که در دفتر کمک‌های داوطلبانه نگهداری می‌شود.
داوطلب‌های کتابخوانی
گروه « شفای راستین» همچنین داوطلبانی را برای کتابخوانی برای کودکان بیماری که نمی‌توانند از بستر بیرون بیایند تربیت می‌کند.
کتاب‌رسانی
کارکنان بیمارستان یکی از میز‌های چرخ‌دار را با کاغذ و چوب و روبان به صورت گاو بامزه ای درست کردند و دور گردنش زنگو‌له‌ای انداخته‌اند. این چرخ‌دستی متحرک به همه گروه‌های سنی از کودکان تا نوجوانان در بیمارستان کتاب می‌رساند

۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه

صفحه اطفال بقلم خود اطفال

 

دسامبر 24, 2014
شماره ( 206 ) چهارشنبه ( 3 ) جدی ( 1393) / ( 24) دسمبر ( 2014)
d986d8a7d985d987-d8a8d8b1
پیک نامه می آورد ، بخوانید!
IMG_0736
???????????????????????????????

خلاقیت در کودکان با تشویق رشد می کند

 

دسامبر 24, 2014
شماره ( 206 ) چهارشنبه ( 3 ) جدی ( 1393) / ( 24) دسمبر ( 2014)
نویسنده : اعظم بهرامی تتماج
خلاقیت، شکل کنترل شده تخیل است. در تعریف خلاقیت آمده است: خلاقیت، نوعی توانمندی و استعداد یا نیروی خدادادی است که در نهاد انسان به ودیعه گذاشته شده است و باید با کمک عناصر محیطی مناسب از صورت بالفعل به بالقوه درآید. خلاقیت به دلیل نتایجی که در بر دارد، به کار برده می‌شود، این نتیجه نهایی، معمولاشکلی به خود می‌گیرد که دیگران نیز می‌توانند آن را ببینند. به واسطه خلاقیت فرد می‌تواند به پیشرفت‌های بیشتری دست پیدا کند. خلاقیت، در اوایل زندگی و ابتدا در بازی کودک ظاهر می‌شود و به تدریج در جنبه‌های دیگر زندگی از قبیل کار، مدرسه، فعالیت‌های تفریحی و مشاغل تجلی می‌کند. در این مجال سعی داریم مطالبی هرچند مختصر در مورد خلاقیت کودکان مطرح کنیم.
نقش خانواده در بروز خلاقیت در کودکان چیست؟
اولین و مهم‌ترین پایگاهی که می‌تواند در پرورش خلاقیت بسیار مؤثر باشد خانواده است و مهم‌ترین عوامل در این ارتباط، والدین هستند و در این میان مادر، نقشی اساسی در تربیت فرزندان دارد. همان طوری که می دانید سه چهارم شخصیت کودک قبل از شش سالگی شکل می‌گیرد و کودک در این مدت در خانواده است و معلمش مادر اوست. پدر نیز در این زمینه می‌تواند جو آزادمنشی یا استعدادی ایجاد کند و از نظر مالی وسایل مورد نیاز را برای بروز خلاقیت فراهم کند. بنابراین والدین نقش مهمی در این زمینه دارند و می‌توانند در خصوصیات شخصیتی، جسمی، احساسی، ذهنی، عاطفی و فرهنگی و بخصوص در جنبه خلاقیت کودک اثرات مثبت و منفی بگذارند.
روش‌های پرورش خلاقیت کدام است؟
۱- حس کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید، برای تحقق این امر هیچ چیز مانند: پاسخ‌های صحیح و مناسب به پرسش‌های او مؤثر نیست.
۲- والدین و مربیان، نه تنها درباره امور مربوط به کودک، بلکه باید درباره امورخانه و مدرسه نیز از او نظرخواهی کنند.
۳- به عقاید جدید و تازه کودکان احترام بگذارید، زیرا تشویق کودکان به ابراز عقاید جدید می‌تواند در رشد خلاقیت آن‌ها مؤثر واقع شود.
۴- از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند. برای او اسباب بازی‌هایی که خودش بتواند آن‌ها را به یکدیگر متصل کند و با آن‌ها مدل‌های مختلف خلق کند، بخرید.
۵- کودکان برای خلاق شدن به تشویق و ترغیب نیاز دارند و انتقاد مانع خلاقیت آنان می‌شود.
۶- وجود مواد گوناگون مثل کاغذ، سرش و … برای تحرک خلاقیت در کودکان ضرورت دارد.
۷- تدارک محیط آرام برای استراحت و تفکر و بروز خلاقیت و جلوگیری از دخالت عوامل مزاحم و تخریب کننده حائز اهمیت است.
۸- والدینی که حامی افراطی و انحصاری فرزند خود نیستند طبعاً او را به استقلال و اتکا به خویش تشویق خواهند کرد و این دو تأثیر بیشتری در خلاقیت دارند.
۹- یکی دیگر از جلوه‌های خلاقیت، داستان گویی است. کودکان خلاق در انتخاب و بیان داستان موفقیت بیشتری دارند و بیشتر می‌توانند توجه شنوندگان را جلب کنند.
۱۰- روش آزاد منشانه و آسان گیر در پرورش کودکان در خانه و مدرسه خلاقیت را تسریع می‌کند، در صورتی که سختگیری از آن جلوگیری می‌کند.
۱۱- از ویژگی‌های افراد خلاق شوخ طبعی است، شوخ طبعی به این معناست که فرد مسائل بی ربط و نامناسب را که برخلاف آداب معمول است به هم مربوط می‌سازد. بنابراین باید آن را تقویت و تأیید نمود.
۱۲- از مسائل مهم خلاقیت داشتن نگرشی متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه‌های جدیدی است. تغییر نقش از روش‌های مؤثر در خلاقیت است، مثلاجا به جایی نقش‌هاست. والدین کودک می‌توانند نقش‌ها را تغییر داده و اندیشه‌های جدیدی به وجود آورند

۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

۱۳۹۳ آذر ۱۸, سه‌شنبه

صفحه اطفال بقلم خود اطفال

 

دسامبر 10, 2014
شماره( 204) چهارشنبه ( 19 ) قوس ( 1393) / ( 10) دسمبر ( 2014)
d986d8a7d985d987-d8a8d8b1
پیک نامه می آورد، بخوانید!
1
2
3
???????????????????????????????

نکاتی که در سلوک با کودک آنرا باید جداً مدنظر داشت

 

دسامبر 10, 2014
شماره( 204) چهارشنبه ( 19 ) قوس ( 1393) / ( 10) دسمبر ( 2014)
- به قولهایی که به کودک می دهید کاملا مقید باشید ! چه در تنبیه ، چه در تشویق .
– به دعوا های دو کودک نباید اهمیت ویژه نشان داد . چون آن را مهم تر جلوه می دهد و آنها حساس تر می شوند .
– تا می توانیم اشکالات و عیب های کودک را نبینیم ! اگر قرار شد نبینیم و توجه نشان ندهیم ، هیچ اهمیتی ندهیم چه با نگاه و یا حرکات صورت و … .
– بچه باید بچگی کند ، نه اینکه به صنف زبان برود ! دقت شود که صنف های اضافی و تقویتی برای بعد از 11 سالگی است .
– بچه های پیش فعال و اکتیو را باید به کارهای عملی مثل بستن پیچ و مهره و یا باز کردن سرپیچ لامپ و … انداخت.
– اگر فرزندتان برادر یا خواهر کوچکش را می زند ، مسئولیت آنها را به او بده و برای این کار برایش پاداش قائل شو .
– در مراحل تربیت همیشه نباید توقع پاسخ مثبت داشت . کودک در نوسان است .
– هیچ گاه بین کارتون دلخواه کودک ، برنامه را قطع نکن !
– زیاد به کودک دستور نده ، اما گاهی هم او را به کار بینداز .
– کودک باید صاف تلویزیون تماشا کند . صدای تلویزیون کم باشد تا گوشهایش به صداها حساس شود . شاید نیاز بود در عبور از خیابان صدای بوق ها را خوب بشنود تا بیشتر مراقب باشد .
– بازی هایی که ابهت تو را می شکند و برخورد های فیزیکی دارد را با کودک انجام نده . اما بسیار خوش اخلاق باش.
– به صحبت های کودک گوش کن . کودک پر حرف است !
– جدی و با ابهت از کودک چیزی بخواه یا دستور بده .
– کودک حواس پرت است و گاهی هم بی توجه . ابتدا توجهش را جلب کن تا به تو نگاه کند ، بعد با او صحبت کن .
– در بازی های مسابقه ای سعی کن بازنده تو باشی .
– جملات دستوری را نباید پرسشی گفت . مثل : جایت را جمع کردی ؟
– به کودک (زنگ زنگی) باید بی اعتنایی کرد .
– دو چیز برای بچه آرامش بخش است : صدای آب و صدای جیرجیرک .
– کودک را در مسائل خودش درگیر کنید . مثل : بکس اش، کفشش ، مدرسه اش و … .
– سعی شود صبحانه کودک شامل : شیر گلاب ، عسل ، خامه تزئین شده ، نان جو ، عدسی و آن چیزی که او دوست دارد باشد .
– اگر کودک در خواب راه می رود :
1- راه های خروج را ببندیم
2- از آژیر خطر با حسگر عبور استفاده کنیم
3- مکان خوابش را عوض کنیم.
– بازی شغل کودک است !
– برای هر رفتار بد ابتدا یک جایگزین پیدا کن ، بعد او را نهی کن ! اول شکلات را بده ، بعد چاقو را از او بگیر !
– اگر کودک شب ادراری دارد، روزها قبل از رفتن به دستشویی او را به نگه داشتن چند ثانیه ای تمرین دهیم تا مثانه اش تقویت شود.Ÿ
انترنت

۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

آیا آموزش موسیقی کودکان را باهوش‌تر می‌کند؟

 

دسامبر 3, 2014
شماره(203) چهارشنبه (12) قوس 1393 / (3) دسمبر 2014
موسیقی طفل
اغلب افراد از موسیقی لذت می‌برند و آن را شکلی از سرگرمی گذرا می‌داننداما برای افرادی که به طور جدی از دوران کودکی به تعلیم نواختن یک ساز می‌پردازند، تجربه موسیقی ممکن است چیزی بیشتر از این باشد. پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که میان آموزش موسیقی در دوران کودکی و تقویت برخی توانایی‌های ذهنی دیگر ارتباط محکمی وجود دارد.در یکی از این تحقیقات در موسسه موسیقی و ذهن در دانشگاه مک‌مستر در کانادا، پژوهشگران گروهی از کودکان در سنین پیش از مدرسه را که درس موسیقی می‌گرفتند با کودکانی که به کلاس موسیقی نمی‌رفتند، مورد مقایسه قرار دادند. کودکانی که آموزش موسیقی دیده بودند، در پاسخ‌های مغزی قوی‌تری به شماری از آزمایش‌های تشخیص صدا نشان دادند.
این پژوهش بیانگر این بود که ظاهرا آموزش موسیقی باعث تغییر بخشی از قشر مغز می‌شود که مسئول شنوایی در کودکان است. اما آیا ممکن است آموزش موسیقی درکودکی تاثیر گسترده‌تری بر مغز داشته باشد، و نحوه تفکر وشناخت را تغییر دهد؟ بررسی فوق بر روی کودکان نشان داد حتی یک یا دو سال آموزش موسیقی براساس آزمایش‌هایی که تکانه‌های الکتریکی و مغناطیسی در مغز را ثبت می‌کنند، باعث تقویت حافظه و توجه می‌شود.
بنابراین تصور بر این است که آموزش موسیقی (نه لزوما گوش دادن منفعل به موسیقی) بر توجه و حافظه اثر می‌گذارد، و از طریق همین سازوکار ممکن است باعث یادگیری بهتر در شماری از حوزه‌های شناختی شود.دلیل این تاثیر آموزش موسیقی بر افزایش توانایی مغزی ممکن است این باشد که مهارت‌های حرکتی وشنوایی مورد نیاز برای نواختن یک ساز در یک ارکستر با دیگر افراد به شدت نیاز به توجه، حافظه و توانایی مهار سایر کنش‌ها دارد. تنها گوش دادن ساده به موسیقی موتسارت، یا هر موسیقی‌دان دیگری باعث بهبود توانایی توجه و حافظه نمی‌شود.
در یک بررسی دیگر که در دانشگاه هاروارد انجام شد، رابطه میان آموزش موسیقی در ابتدای کودکی و تقویت مهارت‌های حرکتی و شنوایی و همچنین بهبود در توانایی گفتاری و استدلال غیرشفاهی مشاهده شد.دانشمندان همچنین کشف کرده‌اند که تعلیم سازهای متفاوت باعث تاثیرگذاری بر نواحی متفاوتی از مغز می‌شود. تغییرات در مغزهای آوازخوانان در محل‌هایی اندکی متفاوت نسبت به تغییرات مغز نوازنده سازهای زهی یا کی‌برد رخ می‌دهد. رابطه میان آموزش موسیقی و کسب مهارت‌های زبانی در کودکانی دچار دیس‌لکسیا (اختلال خواندن) هستند، حتی بارزتر است. در این کودکان تعلیم موسیقی با تقویت مهارت‌های شنوایی ادراک موسیقی ممکن است برخی از نقصان در مهارت‌های زبانی را برطرف کند.
اگر کودکتان مشکل خواندن دارد
در یک بررسی دیگر که دردانشگاه اوهایو انجام شد، پژوهشگارن نشان دادند که آموزش موسیقی به کودکان باعث می‌شود که پاسخدهی شنوایی آنها به حد کودکی ۲ تا ۳ سال بزرگ‌تر از آن‌ها برسد. هرچند که لزوما ضریب هوشی یا خلاقیت آن‌ها افزایش نمی‌یابد. به گفته این پژوهشگران هنگامی که فردی مرتبا به صدایی، به خصوص صدایی که مانند موسیقی یا گفتار، هارمونیک یا معنادار است، سلول‌های مغزی مربوط در پاسخدهی ترجیحی به این صداها در مقایسه با صداهای دیگر تقویت می‌شوند.
بر اساس یافته‌های این پژوهشگران تغییرات ناشی از گوش دادن مرتب موسیقی با بالارفتن سن افزایش می‌یابد، و بیش‌ترین افزایش در سنین ۱۰ تا ۱۳ سالگی مشاهده می‌شود. بنابراین احتمالا یک دوره حساس برای کسب مهارت‌های موسیقیایی و گفتاری وجود دارد.یک بررسی دیگر در دانشگاه تورونتو مستقیما به این موضوع پرداخت که آیا کسب توانایی موسیقیایی می‌تواند کودک را باهوش‌تر کند یا نه. انجام چنین ارزیابی‌های همیشه مشکل است، زیرا کنترل میزان تاثیر سایر عوامل موثر بر هوش مانند میزان درآمد یا تحصیلات والدین مشکل است.
با این وجود این تحقیق نشان داد صرفا گوش دادن به موسیقی دست کم در کوتاه‌مدت به توانایی فرد در انجام برخی از آزمون‌های شناختی کمک می‌کند. همچنین آموزش واقعی موسیقی درکودکان به موفقیت طولانی‌مدت‌تر آن‌ها در انجام این آزمون‌ها می‌انجامد.Ÿ

ما از باغ وحش شهر کابل دیدن کردیم

دسامبر 3, 2014
شماره(203) چهارشنبه (12) قوس 1393 / (3) دسمبر 2014
صفحه اطفال بقلم خود اطفال
گزارشگر : اناهیتا سیاووش متعلم صنف ششم
IMG_0725
d986d8a7d985d987-d8a8d8b1

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

صفحه اطفال بقلم خود اطفال

 

نوامبر 26, 2014
شماره ( 202) چهارشنبه ( 5) قوس ( 1393) / ( 26) نوامبر ( 2014 )
نامه بر
پیک نامه می آورد ، بخوانید!
???????????????????????????????

در گرامیداشت از روز جهانی طفل

 

نوامبر 26, 2014
شماره ( 202) چهارشنبه ( 5) قوس ( 1393) / ( 26) نوامبر ( 2014 )
حقوق اطفال در کنوانسیون حقوق طفل
حق زندگی
ماده 6
???????????????????????????????
همه اطفال دارای حق مسلم زندگی اند. دولت عضو باید هر تلاش ممکن را به خرج دهد تا این حق زندگی، رشد و نمو اطفال را تضمین نمایند.
***
مسوولیت های والدین
ماده های 5 و 18 و 26 و 27
???????????????????????????????
والدین به منظور پرورش و رشد اطفال شان مسوولیت های مشترک دارند، مهم تر از همه، آنها بایست نخست در مورد بهترین منفعت طفل شان فکر کنند. والدین باید به اطفال شان کمک نمایند تا حقوق شان را درک و آنها را به کار گیرند. دول عضو باید والدین و سایر کسانی را که مسوولیت پرورش اطفال شان را به عهده دارند کمک و احترام نماید.
دول عضو باید تضمین نمایند که اطفال والدین کارگر، از خدمات مراقبت از طفل که آنها مستحق اند، بهره مند باشند.
دول عضو باید متوجه باشند که نهادهای مراقبت از اطفال و نوجوانان طوری رشد و انکشاف نمایند که در مطابقت به این کنوانسیون باشند.
***
حق نام و ملیت
ماده 7 و 8
???????????????????????????????
زمانیکه طفلی تولد می گردد، باید بصورت فوری ثبت گردد. او همچنان دارای حق نام و ملیت میباشد. تا جائیکه امکان داشته باشد طفل باید والدین خود را بشناسد و از سوی آنها مراقبت گردد. هیچکس اجازه ندارد که هویت اطفال و نوجوانان را سلب نماید

۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

صفحه اطفال بقلم خود اطفال

 

نوامبر 19, 2014
شماره ( 201) چهارشنبه ( 28) عقرب ( 1393) / ( 19 ) نوامبر (2014)
نامه بر
پیک نامه می آورد، بخوانید!
???????????????????????????????

مهارت های پدری و مادری

 

نوامبر 19, 2014
شماره ( 201) چهارشنبه ( 28) عقرب ( 1393) / ( 19 ) نوامبر (2014)
قانون هایی که هر پدر و مادر باید بدانند!
هم کودک و هم پدر و مادر باید این نکته را بدانند که: کودکان با بزرگ‌ترها فرق می‌کنند وبا بزرگ شدن این تفاوت‌ها کم می‌شود. زیرا پایه رشد در نابرابری است.
دو فاکتور در کاهش این فاصله دخیل است: 1-افزایش سن کودک و ۲- مسئولیت‌پذیری کودک. یعنی کودک با افزایش سن، مسئولیت‌هایش بیشتر شده و به تناسب بالا رفتن مسئولیت، آزادی‌های او نیز افزایش می‌یابد و فاصله‌اش با والدین کم و کمتر می‌شود. زمانی که صد در صد مسئولیت به دوش او محول شد با والدین برابر می‌شود.
کودک شما نباید نفر اول خانواده باشد. کودک دائما تلاش می‌کند افسار زندگی را از شما برباید. هیچگاه به او چنین اجازه‌ای را ندهید. در عوض در بازی به او اجازه دهید تصمیم گیرنده اصلی باشد.
.«هماهنگی پدر و مادر»، لازمه تربیت کودک است.
• به یاد داشته باشید که کودک شما «آینه» تمام نمای رفتار شماست. کودکان آنگونه رفتار می‌کنند، که می‌آموزند. در واقع فرزندان ما همانگونه می‌شوند که ما هستیم.
• سه قانون بسیار مهم که باید کودک آن‌ها را رعایت کند:
1.«زدن»، «گاز گرفتن» و «پرتاب کردن» در هر حالتی ممنوع است
2. زمان مشخص خواب
3. بستن کمربند در موتر (فرقی نمی‌کند جلو یا عقب)
این قوانین را بارها و بارها برای کودک توضیح دهید.
• به یاد داشته باشید وظیفه پدر و مادر، پرورش کودک است نه فرمان صادر کردن و دستور دادن!
• پدر و مادر در طول روز فقط تعداد محدودی کارت «نه» در اختیار دارند. موقعیتی را در خانه بوجود آورید که دائما مجبور نباشید به کودک «نه» یا «نکن» بگویید.
• کودکان موجودات فراموشکاری هستند، قوانین را هر از چند گاهی برایشان مرور کنید.
• اجرای قانون از خود قانون مهم‌تر است در ضمن قوانین مربوط به خانه مادر بزرگ و پدر بزرگ ارتباطی با خانه ما ندارد.
• پیش انجام هر کاری ابتدا کودک را برای آن کار آماده کنید. کودکان تحمل تغییرات آنی ندارند.
• آینده کودک، امروز است. خوشبختی و سلامت روانی کودک در آینده بستگی به رفتار درست و خوب امروز ماست.
• تفاوت پاداش و رشوه را همیشه به یاد داشته باشید:
پاداش، هدیه ایست که بعد ازانجام عمل مثبت کودک به او داده می‌شود. (سازنده)
رشوه، هدیه ایست که قبل از عمل انجام نشده به کودک داده می‌شود. (مخرب)
• این جمله‌ها را روزانه ده‌ها بار به کودک خود بگویید: «به تو افتخار می کنم»، «دوست دارم»، «تو پسر یا دختر خوبی هستی»، «من همیشه مراقب تو هستم.»
این جملات را در هفته حداقل یک بار (در موقعیت‌های پیش آمده) به کودک خود بگویید: «معذرت می‌خواهم»، «من بلد نیستم»، «اشتباه کردم»، «نمی‌دانم» و همچنین سئوالات کودک را به سرعت پاسخ ندهید. سعی کنید آن‌ها را به چالش بکشید: «نظر تو چیه؟…»، «توچی فکر می‌کنی؟…»
این جمله‌ها را هیچگاه به زبان نیاورید: «دوستت ندارم»، «تو پسر یا دختر بدی هستی»، «من دیگرمامان یا بابای تو نیستم»، «من تو را ترک می‌کنم»، «وای به حالت!»، «دیگه بزرگ شدی این کارها زشته!»
کودک درک درستی از مفهوم مرگ ندارد از بکار بردن جمله‌هایی که تکیه کلام بزرگ‌ترها هستند و مفهوم مرگ در آن‌ها بکار رفته، بپرهیزید. مثلا: «برات می میرم»، «الهی بمیرم»، «تو مرا کشتی»، «آخرش از دستت دق می‌کنم می‌میرم» و… این جملات را جلو کودک برای دیگران هم بکار نبرید.
کودک فرق بین شوخی، جدی و اصطلاحات غلو شده را نمی‌داند. مادری که به همسر خود می‌گوید «تو آخر با این کارهات مرا می‌کشی» کودک احساس می‌کند پدر قصد کشتن مادر را دارد و احساس ناامنی او را به مادر می‌چسباند و از ترس اینکه نکند پدرش، مادر را بکشد حاضر به جدا شدن از مادر نیست.
• دوست داشتن تنها و تنها «سه» ابزار بیشتر ندارد:
۱. گفتن جمله دوستت دارم
۲. نگاه چشم در چشم
۳. نوازش با دست
•سعی نکنید با استفاده از ابزارهایی مانند خریدن اسباب بازی یا خوراکی پیام دوست داشتن را به کودک بدهید. برای دوست داشتن، شرط نگذارید. هیچگاه به کودک نگویید به شرط فلان دوستت دارم. دوست داشتن پدر و مادر به فرزندشان بی‌قید و شرط باید باشد.
•اگر به خاطر رفتار نامناسب کودکتان واقعا عصبانی شوید، خودتان را به سن آن کودک تنزل داده‌اید.
.«کار بد کردن» با «بد بودن» متفاوت است. هنگامی که کودکتان عمل بدی را انجام می‌دهد باید به او بگویید که: تو پسر یا دختر خوبی هستی ولی این کار تو کار بدی بود.
.به یاد داشته باشید پاداشی که به کودک می‌دهید حق پس گرفتن آن را ندارید.
.در دستور دادن صرفه جوئی کنیم. از دستورهای کلی مانند: مواظب باش، عجله کن، مراقب باش و… بپرهیزیم. دستورها نباید به صورت پشت سر هم، بدون اینکه به کودک فرصت انجام آن را بدهیم، باشند.
همچنین در فرمان دادن به کودک از جمله‌های امری استفاده کنید نه جملات سئوالی. بهتر است ایستاده به کودک فرمان ندهید. بنشینید، همسطح کودک شوید و به او پیغام دهید.Ÿ

۱۳۹۳ آبان ۲۰, سه‌شنبه

پسرک لبو فروش

 

نوامبر 12, 2014
شماره ( 200) چهارشنبه ( 21) عقرب 1393 / ( 12) نوامبر 2014
داستان کوتاه برای اطفال
صمد بهرنگی
چند سال پیش در دهی معلم بودم. مدرسه‌ی ما فقط یک اتاق بود که یک پنجره و یک در به بیرون داشت. فاصله اش با ده صد متر بیشتر نبود. سی و دو شاگرد داشتم. پانزده نفرشان صنف اول بودند. هشت نفر صنف دوم. شش نفر صنف سوم و سه نفرشان صنف چهارم. مرا آخرهای پاییز آنجا فرستاده بودند. بچه ها دو سه ماه بی معلم مانده بودند و از دیدن من خیلی شادی کردند و قشقرق راه انداختند. تا چهار پنج روز صنف لنگ بود. آخرش توانستم شاگردان را از صحرا و کارخانه‌ی قالیبافی و اینجا و آنجا سر کلاس بکشانم. تقریباً همه‌ی بچه ها بیکار که می‌ماندند می‌رفتند به کارخانه‌ی حاجی قلی فرشباف. زرنگترینشان ده پانزده ریالی درآمد روزانه داشت. این حاجی قلی از شهر آمده بود.
صرفه اش در این بود. کارگران شهری پول پیشکی می‌خواستند و از چهار تومان کمتر نمی‌گرفتند. اما بالاترین مزد در ده ۲۵ ریال تا ۳۵ ریال بود.
ده روز بیشتر نبود من به ده آمده بودم که برف بارید و زمین یخ بست. شکافهای در و پنجره را کاغذ چسباندیم که سرما نیاید.
روزی برای صنف چهارم و سوم املا می‌گفتم. صنف اول و دوم بیرون بودند. آفتاب بود و برفها نرم و آبکی شده بود. از پنجره می‌دیدم که بچه ها سگ ولگردی را دوره کرده اند و بر سر و رویش گلوله‌ی برف می‌زنند. تابستانها با سنگ و کلوخ دنبال سگها می‌افتادند، زمستانها با گلوله‌ی برف.
کمی‌ بعد صدای نازکی پشت در بلند شد: آی لبو آوردم، بچه ها!.. لبوی داغ و شیرین آوردم!..
از مبصر صنف پرسیدم: مش کاظم، این کیه؟
مش کاظم گفت: کس دیگری نیست، آقا… تاری وردی است، آقا… زمستانها لبو می‌فروشد… می‌خواهی بش بگویم بیاید داخل.
من در را باز کردم و تاری وردی با کشک سابی لبوش داخل آمد. شال نخی کهنه ای بر سر و رویش پیچیده بود. یک لنگه از کفشهاش گالش بود و یک لنگه اش از همین کفشهای معمولی مردانه. کت مردانه اش تا زانوهاش می‌رسید، دستهاش در آستین کتش پنهان می‌شد. نوک بینی اش از سرما سرخ شده بود. رویهم ده دوازده سال داشت.
سلام کرد. کشک سابی را روی زمین گذاشت. گفت: اجازه می‌دهی آقا دستهام را گرم کنم؟
بچه ها او را کنار بخاری کشاندند. من چوکی ام را بش تعارف کردم. ننشست. گفت: نه آقا. همینطور روی زمین هم می‌توانم بنشینم.
بچه های دیگر هم به صدای تاری وردی داخل آمده بودند، صنف شلوغ شده بود. همه را سر جایشان نشاندم.
تاری وردی کمی‌ که گرم شد گفت: لبو میل داری، آقا؟
و بی آنکه منتظر جواب من باشد، رفت سر لبوهاش و دستمال چرک و چند رنگ روی کشک سابی را کنار زد. بخار مطبوعی از لبوها برخاست. کاردی دسته شاخی مال «سردری» روی لبوها بود. تاری وردی لبویی انتخاب کرد و داد دست من و گفت: بهتر است خودت پوست بگیری، آقا… ممکن است دستهای من … خوب دیگر ما دهاتی هستیم … شهر ندیده ایم … رسم و رسوم نمی‌دانیم…
مثل پیرمرد دنیا دیده حرف می‌زد. لبو را وسط دستم فشردم. پوست چرکش کنده شد و سرخی تند و خوشرنگی بیرون زد. یک گاز زدم. شیرین شیرین بود.
نوروز از آخر صنف گفت: آقا… لبوی هیچکس مثل تاری وردی شیرین نمی‌شود … آقا.
مش کاظم گفت: آقا، خواهرش می‌پزد، این هم می‌فروشد… ننه اش مریض است، آقا.
من به روی تاری وردی نگاه کردم. لبخند شیرین و مردانه ای روی لبانش بود. شال گردن نخی اش را باز کرده بود. موهای سرش گوشهاش را پوشانده بود. گفت: هر کسی کسب و کاری دارد دیگر، آقا… ما هم این کاره ایم.
من گفتم: ننه ات چه اش است، تاری وردی؟
گفت: پاهاش تکان نمی‌خورد. کدخدا می‌گوید فلج شده. چی شده. خوب نمی‌دانم من، آقا.
گفتم: پدرت…
حرفم را برید و گفت: مرده.
یکی از بچه ها گفت: بش می‌گفتند عسگر قاچاقچی، آقا.
تاری وردی گفت: اسب سواری خوب بلد بود. آخرش روزی سر کوهها گلوله خورد و مرد. امنیه ها زدندش. روی اسب زدندش.
کمی‌ هم از اینجا و آنجا حرف زدیم، دو سه قران لبو به بچه ها فروخت و رفت. از من پول نگرفت. گفت: این دفعه مهمان من، دفعه‌ی دیگر پول می‌دهی. نگاه نکن که دهاتی هستیم، یک کمی ‌ادب و اینها سرمان می‌شود، آقا.
تاری وردی توی برف می‌رفت طرف ده و ما صدایش را می‌شنیدیم که می‌گفت: آی لبو!.. لبوی داغ و شیرین آوردم، مردم!..
دو تا سگ دور و برش می‌پلکیدند و دم تکان می‌دادند.
بچه ها خیلی چیزها از تاری وردی برایم گفتند: اسم خواهرش «سولماز» بود. دو سه سالی بزرگتر از او بود. وقتی پدرشان زنده بود، صاحب خانه و زندگی خوبی بودند.
بعدش به فلاکت افتادند. اول خواهر و بعد برادر رفتند پیش حاجی قلی فرشباف. بعدش با حاجی قلی دعواشان شد و بیرون آمدند.
رضاقلی گفت: آقا، حاجی قلی بیشرف خواهرش را اذیت می‌کرد. با نظر بد بش نگاه می‌کرد، آقا.
ابوالفضل گفت: آ… آقا… تاری وردی می‌خواست، آقا، حاجی قلی را با دفه بکشدش، آ…تاری وردی هر روز یکی دو بار به صنف سر می‌زد. گاهی هم پس از تمام کردن لبوهاش می‌آمد و سر صنف می‌نشست به درس گوش می‌کرد.
روزی بش گفتم: تاری وردی، شنیدم با حاجی قلی دعوات شده. می‌توانی به من بگویی چطور؟
تاری وردی گفت: حرف گذشته هاست، آقا. سرتان را درد می‌آورم.
گفتم: خیلی هم خوشم می‌آید که از زبان خودت از سیر تا پیاز، شرح دعواتان را بشنوم.
بعد تاری وردی شروع به صحبت کرد و گفت: خیلی ببخش آقا، من و خواهرم از بچگی پیش حاجی قلی کار می‌کردیم. یعنی خواهرم پیش از من آنجا رفته بود. من زیردست او کار می‌کردم. او می‌گرفت دو تومن، من هم یک چیزی کمتر از او. دو سه سالی پیش بود. مادرم باز مریض بود. کار نمی‌کرد اما زمینگیر هم نبود. در کارخانه سی تا چهل بچه‌ی دیگر هم بودند -حالا هم هستند- که پنج شش استادکار داشتیم. من و خواهرم صبح می‌رفتیم و ظهر برمی‌گشتیم. و بعد از ظهر می‌رفتیم و عصر برمی‌گشتیم. خواهرم در کارخانه چادر سرش می‌کرد اما دیگر از کسی رو نمی‌گرفت. استادکارها که جای پدر ما بودند و دیگران هم که بچه بودند و حاجی قلی هم که ارباب بود.
آقا، این آخرها حاجی قلی بیشرف می‌آمد می‌ایستاد بالای سر ما دو تا و هی نگاه می‌کرد به خواهرم و گاهی هم دستی به سر او یا من می‌کشید و بیخودی می‌خندید و رد می‌شد. من بد به دلم نمی‌آوردم که اربابمان است و دارد محبت می‌کند. مدتی گذشت. یک روز پنجشنبه که مزد هفتگی‌مان را می‌گرفتیم، یک تومن اضافه به خواهرم داد و گفت: مادرتان مریض است، این را خرج او می‌کنید.
بعدش تو صورت خواهرم خندید که من هیچ خوشم نیامد. خواهرم مثل اینکه ترسیده باشد، چیزی نگفت. و ما دو تا، آقا، آمدیم پیش ننه ام. وقتی شنید حاجی قلی به خواهرم اضافه مزد داده، رفت تو فکر و گفت: دیگر بعد از این پول اضافی نمی‌گیرید.
از فردا من دیدم استادکارها و بچه های بزرگتر پیش خود پچ و پچ می‌کنند و زیرگوشی یک حرفهایی می‌زنند که انگار می‌خواستند من و خواهرم نشنویم.
آقا! روز پنجشنبه‌ی دیگر آخر از همه رفتیم مزد بگیریم. حاجی خودش گفته بود که وقتی سرش خلوت شد پیشش برویم. حاجی، آقا، پانزده هزار اضافه داد و گفت: فردا می‌آیم خانه تان. یک حرفهایی با ننه‌تان دارم.
بعد به صورت خواهرم خندید که من هیچ خوشم نیامد. خواهرم رنگش پرید و سرش را پایین انداخت.
می‌بخشی، آقا، مرا. خودت گفتی همه اش را بگویم – پانزده هزارش را طرف حاجی انداختم و گفتم: حاجی آقا، ما پول اضافی لازم نداریم. ننه ام بدش می‌آید.
حاجی باز خندید و گفت: خر نشو جانم. برای تو و ننه ات نیست که بدتان بیاید یا خوشتان…
آنوقت پانزده هزار را برداشت و خواست تو دست خواهرم فرو کند که خواهرم عقب کشید و بیرون دوید. از غیظم گریه ام می‌گرفت. دفه ای روی میز بود. برش داشتم و پراندمش. دفه صورتش را برید و خون آمد. حاجی فریاد زد و کمک خواست. من بیرون دویدم و دیگر نفهمیدم چی شد. به خانه آمدم. خواهرم پهلوی ننه ام کز کرده بود و گریه می‌کرد.
شب، آقا، کدخدا آمد. حاجی قلی از دست من شکایت کرده و نیز گفته بود که: می‌خواهم باشان قوم و خویش بشوم، اگر نه پسره را می‌سپردم دست امنیه ها پدرش را در می‌آوردند. بعد کدخدا گفت حاجی مرا به خواستگاری فرستاده. آره یا نه؟
زن و بچه ی حاجی قلی حالا هم در شهر است،‌ آقا. در چهار تا ده دیگر زن صیغه دارد. می‌بخشی آقا، مرا. عین یک خوک گنده است. چاق و خپله با یک ریش کوتاه سیاه و سفید، یک دست دندان مصنوعی که چند تاش طلاست و… دور از شما، یک خوک گنده‌ی پیر و پاتال.
ننه ام به کدخدا گفت: من اگر صد تا هم دختر داشته باشم یکی را به آن پیر کفتار نمی‌دهم. ما دیگر هر چه دیدیم بسمان است. کدخدا، تو خودت که میدانی اینجور آدمها نمی‌آیند با ما دهاتی‌ها قوم و خویش راست راستی بشوند…
کدخدا، آقا، گفت: آره، تو راست می‌گویی. حاجی قلی صیغه می‌خواهد. اما اگر قبول نکنی بچه‌ها را بیرون می‌کند، بعد هم دردسر امنیه هاست و اینها… این را هم بدان!
خواهرم پشت ننه ام کز کرده بود و میان هق هق گریه اش می‌گفت: من دیگر به کارخانه نخواهم رفت… مرا می‌کشد… ازش می‌ترسم…
صبح خواهرم سر کار نرفت. من تنها رفتم. حاجی قلی دم در ایستاده بود… من ترسیدم، آقا. نزدیک نشدم. حاجی قلی که زخم صورتش را با پارچه بسته بود گفت: پسر بیا برو، کاریت ندارم.
من ترسان ترسان نزدیک به او شدم و تا خواستم از در بگذرم مچم را گرفت و انداخت به حیاط کارخانه و با مشت و لگد افتاد به جان من. آخر خودم را رها کردم و دویدم دفه دیروزی را برداشتم. آنقدر کتکم زده بود که آش و لاش شده بودم. فریاد زدم که: قرمساق بیشرف، حالا بت نشان می‌دهم که با کی طرفی… مرا می‌گویند پسر عسگر قاچاقچی…
تاری وردی نفسی تازه کرد و دوباره گفت: آقا، می‌خواستم همانجا بکشمش. کارگرها جمع شدند و بردندم خانه‌مان. من از غیظم گریه می‌کردم و خودم را به زمین می‌زدم و فحش می‌دادم و خون از زخم صورتم می‌ریخت… آخر آرام شدم.
یک بزی داشتیم. من و خواهرم به بیست تومن خریده بودیم. فروختیمش و با مختصر پولی که ذخیره کرده بودیم یکی دو ماه گذراندیم. آخر خواهرم رفت پیش زن نان پز و من هم هر کاری پیش آمد دنبالش رفتم…
گفتم: تاری وردی، چرا خواهرت شوهر نمی‌کند؟
گفت: پسر زن نان پز نامزدش است. من و خواهرم داریم جهیز تهیه می‌کنیم که عروسی بکنند.
امسال تابستان برای گردش به همان ده رفته بودم. تاری وردی را در صحرا دیدم، با چهل پنجاه بز و گوسفند. گفتم: تاری وردی، جهیز خواهرت را آخرش جور کردی؟
گفت: آره. عروسی هم کرده… حالا هم دارم برای عروسی خودم پول جمع می‌کنم. آخر از وقتی خواهرم رفته خانه‌ی شوهر، ننه ام دست تنها مانده. یک کسی می‌خواهد که زیر بالش را بگیرد و هم صحبتش بشود… بی ادبی شد. می‌بخشی ام، آقا.Ÿ
پایان

۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

خواهران وبرادران عزیز! به روش برس کردن درست دندان ها توجه کنید

 

نوامبر 5, 2014
شماره(199) چهارشنبه (14) عقرب 1393 / 5 نوامبر 2014
10665214_1561182254099816_8538189628913734111_n
1- بايد از برس بسيار نرم استفاده كنيد.
٢- هيچ وقت به فشار دندان هاى تان را برس نكنيد.
٣-هميشه نصف برس در بالاى دندان ها و نصف ديگر برس بالاى بيره باشد تا كه بيره ها خوب مساژ شود و اين باعث تقويه دندان هاى شما ميگردد.
٤- روزانه اگر بعد از صرف هر غذا دندان هاى تان را برس كنيد بسيار مفيد است .
٥- از برس دندان (برقى) استفاده نكنيد چون فشار آن زياد است و باعث از بين رفتن ميناى دندان ميگردد.
6- نخ دندان را بعد از هر برس كردن فراموش نكنيد

مادران محترم! بیایید با اطفال مهربان باشیم

 

نوامبر 5, 2014
شماره(199) چهارشنبه (14) عقرب 1393 / 5 نوامبر 2014
523044_151503371648042_856068787_n
دکتر نهاله مشتاق
تمام مادران گاهی احساساتی منفی نسبت به فرزندشان تجربه می کنند. اگر فرض کنیم مادران (در صورت سلامت نسبی) به نیازهای اساسی کودکان خود رسیدگی می کنند، آنگاه عاملی که بین مادران مختلف تفاوت ایجاد می کند، نحوه ی مدیریت این احساسات منفی است.
مادر خوب، کسی است که می تواند با پرخاشگری خود نسبت به فرزند و پرخاشگری فرزند نسبت به خود کنار بیاید به طوری که خشم برای کودک به یک عاطفه ی قابل تحمل و امن تبدیل شود. به این ترتیب چنین مادری می تواند هم پرخاشگری اش را و هم تکانه های تخریب گرانه ی کودک را در درون خود نگه دارد. کلمه ی کلیدی در این بحث «گنجایش داشتن» است. منظور از گنجایش داشتن خشم این است که فرد بتواند حس را به طور کامل تجربه کند؛ اما کنترل خود را بر احساسش از دست ندهد؛ یعنی با وجود تجربه ی این حس بتواند قدرت فکر کردن درمورد آن را نیز حفظ کند. به این ترتیب فرد نیازی ندارد که به دنبال احساسش، بلافاصله به اقدامی دست بزند. به عنوان مثال بجای اینکه به محض عصبانیت فرزند خود را لت و کوب کند، به عصبانیت خود فکر می کند تا بتواند به سوالات متفاوتی پاسخ دهد. از جمله اینکه چه چیز تا این حد عصبانی کننده بوده است؟ چرا این اتفاق در این مرحله ی زمانی افتاده است؟ آیا در موقعیت های مشابه نیز اینقدر عصبانی شده بود؟ آیا می تواند برای عصبانی شدن هایش الگویی پیدا کند؟ و غیره.
اگر مادر بتواند در زمان محرومیت و ناکامی پاسخ های خود را کنترل کند به کودک این توانایی را می دهد که خشم را تحمل کند. علاوه بر این مادر باید به کودک نشان دهد که می تواند خشم او را تحمل کند و در مواجهه با تمام رفتارهای پرخاشگرانه، همچنان عشق خود را به او حفظ کند

۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

ترانه لی لی لی

 

اکتبر 29, 2014
شماره( 198 ) چهارشنبه 7 عقرب 1393 / 29 اکتوبر 2014
لی لی لی لی حوضک
گرد حوضک سوزک
گنجشک آمد او خورد
پایش لکتو خورد
ای گرفت
ای کشت
ای پوست کرد
ای خورد
ای گفت: حق مه کجاست؟
گفت: ده تاق بلند
رفت رفت رفت…
گفت: اینجاست
پروین پژواک

اطفال عزیز ! سگ ها را آزار ندهید

 

اکتبر 29, 2014
شماره( 198 ) چهارشنبه 7 عقرب 1393 / 29 اکتوبر 2014
cartoon2
سگ ها حیوانات عجیبی اند. اگر یک لقمه نان به یک سگ بدهید همواره پاس آنرا نگهداشته و به شما حمله نمی کند.
سگ ها زلزله و سانحه طبیعی را قبل از وقوع درک میکنند و به قول بعضی ها سگ روز مرگ مالک خود را می داند و آنروز از صبح تا شام گریه میکند.
در پاسبانی سگ ها گفته اند:
سگ سگ است هرچه پاسبان باشد.
انسان باید به سگ ها اذیت و آزار نرساند.

فکاهیات


 

اکتبر 29, 2014
شماره( 198 ) چهارشنبه 7 عقرب 1393 / 29 اکتوبر 2014
اطلاعنامه
پدر: پسر! خجالت نمی کشی در اطلاعنامه ات حتی یک نمره خوب هم نیست؟
پسر: پدر جان این که اطلاعنامه من نیست، اطلاعنامه شماست که در زیر زمین پیدایش کردم!
???????????????????????????????
***
دروغ شاخدار
اولی: من یک روز ضربه ای به توپ زدم که بعدها خبر دادند توپ من نزدیک ماه در سر یک فضانورد خورده بود.
دومی: بله، درست است. انفاقاً آن فضانورد من بودم!
اولی: ولی تو آنجا چکار می کردی؟
دومی: در یک مسابقه پرش ارتفاع شرکت کرده بودم.
???????????????????????????????

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

سپاسگزاری

اکتبر 22, 2014
شماره ( 197) چهارشنبه 30 میزان 1393 / 22 اکتوبر 2014
من شیبا متعلم صنف پنجم لیسه مولانا عبدالمجید (مصطفی غزنوی) میخواهم احساس خود را درباره مطلبی که از من در شماره قبلی صفحه اطفال ارمغان به چاپ رسیده باشما در میان بگذارم.
زمانیکه مطلب خود را به صفحه اطفال ارمغان فرستادم خیلی هیجانی بودم که آیا مطلب من چاپ خواهد شد یانه؟ وقتی دیدم مطلب ارسالی من در صفحه اطفال به چاپ رسیده هیجانی تر شدم ونمیدانم که چه قسم احساس خوشی آن لحظه را برای تان بنویسم. باتشکر از این که مطلب مرا چاپ نمودید میخواهم از همکاران همیشگی ارمغان ملی باشم.

دنیای گربه ها

 

اکتبر 22, 2014
شماره ( 197) چهارشنبه 30 میزان 1393 / 22 اکتوبر 2014
10178137_720468724689188_8567385365609199503_n
پشک

پاییز

 

اکتبر 22, 2014
شماره ( 197) چهارشنبه 30 میزان 1393 / 22 اکتوبر 2014
paiiz
آن سوی شیشه
دنیا چه سرد است
برگ درختان
کمرنگ وزرد است
***
هر چیز بوی
سرما گرفته
انگار قلب
دنیا گرفته
***
خورشید پشت
ابری نشسته
از دوری او
قلبم شکسته
***
شاید که کرده
با شهر ماقهر
بر گردد ای کاش
خورشید در شهر
***
آن وقت شادی
در آسمان است
بر گردن شهر
رنگین کمان است
رابعه راد

۱۳۹۳ مهر ۲۲, سه‌شنبه

روز دختر خورد سال مبارکباد

 

اکتبر 15, 2014
شماره( 196) چهارشنبه 23 میزان 1393 / 15 اکتوبر 2014
kid
kid2
kid4
روزدختر
روز بین المللی دختر خوردسال در سراسر جهان، با توجه خاص به ابتکار در زمینه تعلیم و تربیه دختران، گرامیداشته ‌شد.
به گزارش خبرگزاری آوا، روز بین المللی روز دختر خوردسال هر ساله از سوی سازمان ملل متحد در یازدهم اکتوبر به منظور تقویت حقوق دختران و مقابله با مشکلات منحصر به فردی که فراروی آنان قرار دارد، تجلیل می شود.Ÿ

ماهیگیر کوچک

نونهالان, کودکان, اطفال و جوانان, اطفال و جوانان, اطفال و جوانان  |  Leave a Comment »

 

اکتبر 15, 2014
شماره( 196) چهارشنبه 23 میزان 1393 / 15 اکتوبر 2014
شعرماهی

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

انسان کودک روان

 

اکتبر 8, 2014
شماره ( 195) چهارشنبه 16 میزان 1393 / 8 اکتوبر 2014
انسان کودک روان

حق آزادی بیان و افکار به اطفال

 

اکتبر 8, 2014
شماره ( 195) چهارشنبه 16 میزان 1393 / 8 اکتوبر 2014
???????????????????????????????
مادۀ 12 و 13:
اطفال و نوجوانان حق دارند که نظریات شان را ابراز دارند و این نظریات باید در مورد مسایل مربوط به آنها جدی پنداشته شود، اطفال و نوجوانان باید حق آزادی بیان را داشته باشند، به این معنی که آنها حق جستجو، دریافت و ارائه هر گونه اطلاعات و افکار را دارند. آنها حق دارند که خودشان را از طریق صحبت، نوشته، رسامی، آواز خوانی و سایر شیوه هایی که دیگران را اخلال نکند تبارز دهند.
از کتاب حقوق من، صفحه 19

مسوولیت های اطفال

 

اکتبر 8, 2014
شماره ( 195) چهارشنبه 16 میزان 1393 / 8 اکتوبر 2014
???????????????????????????????

اهدا به معلم عزیزم

 

اکتبر 8, 2014
شماره ( 195) چهارشنبه 16 میزان 1393 / 8 اکتوبر 2014
معلم جان من قربان نامت
فدای زحمت و حسن بیانت
ز تو اذهان ما تنویر گشته
زبان ما چه خوش تحریر گشته
تو ما را یاد دادی از الفبا
بخوانیم و بدانیم نام ا لله
خدا یار و مددگار تو باشد
کلام ا لله نگهدار تو باشد
از د.س.ن

۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

کودکان را نترسانید!

 

اکتبر 1, 2014
شماره (194)چهارشنبه 9 میزان 1393 / 1 اکتوبر 2014
ترس کم و بیش در همه مردم وجود دارد و در حد خود هیجان سالمی است. به عبارت دیگر، کسی که از هیچ چیز نترسد، یک انسان طبیعی نیست؛ بلکه بیمار است، زیرا به واسطه ترس است که انسان از خطرهای واقعی آگاه شده و از جان خود دفاع می کند، اما ترس در کودکان از چه سنی شروع می شود؟
کودکان از بدو تولد تا دو سالگی: از صداهای بلند، جدا شدن از پدر و مادر، اجسام بزرگ و غریبه ها می ترسند.
کودکان از سه تا شش سالگی: از روح، هیولا، حیوانات، تاریکی، تنها خوابیدن، صداهای ترسناک و وحشتناک مثل رعد و برق می ترسند.
کودکان از هفت تا شانزده سالگی: از آسیب دیدن و زخمی شدن، بیماری، امتحان دادن، مرگ و بلاهای طبیعی می ترسند.
عوامل ترس در کودکان
بچه ها ذاتا ترسو نیستند. اگر پدر و مادر یا دیگر اعضای خانواده ترسو باشند و از چیزی بترسند، بچه ها ترسو می شوند. بنابراین اگر می خواهید فرزندتان ترسو نشود، باید ابتدا از خودتان شروع و بر ترس تان غلبه کنید.
این نکته حائز اهمیت است که هیچ گاه برای تربیت فرزندتان، او را تنبیه یا تهدید نکنید، از لولو خورخوره و… نترسانید یا در جای تاریک حبسش نکنید. متاسفانه بعضی از والدین برای ساکت کردن فرزندشان این کارها را انجام می دهند. این گونه کارها شاید به طور موقت تاثیرگذار باشد، اما در آینده آثار بدی در او خواهد گذاشت. شما باید بدانید با این رفتارهای غلط و نادرست فقط فرزندتان را ترسو، بزدل و ضعیف نفس بار می آورید.
دیدن فیلم، عکس یا خواندن و شنیدن داستان های ترسناک برای فرزند دلبندتان خوب نیست، زیرا روی اعصاب و روان حساس او تاثیر می گذارد و یک حالت ترس و دلهره ایجاد می کند. این نکته مهم است که هرگز در حضور فرزندتان از موجودات ترسناکی مثل جن و پری صحبت نکنید.
صداهای بلند و شدید مثل رعد و برق، آژیرهای خطر حتی داد زدن بر سر بچه ها بخصوص نوزادان از عوامل ساده ترس در آنها محسوب می شود. همیشه سعی کنید آنها در معرض این گونه حوادث و صداهای بلند قرار نگیرند و خودتان هم هیچ گاه بر سر بچه ها بویژه زمانی که نوزاد هستند، داد نزنید و نیز نگاه های خشمگین و تهدیدآمیزی نداشته باشید، زیرا آنها در آینده ترسو بار می آیند و با شنیدن کوچک ترین صدایی دچار اضطراب و نگرانی می شوند، حتی ممکن است مبتلا به ضعف اعصاب نیز بشوند.
پیشگیری از ترس خیلی بهتر از مداوا کردن آن است. اگر فرزندتان در اثر سهل انگاری شما یا عوامل دیگری ترسو شده، ترس او را یک موضوع بی اهمیت نشمارید؛ بلکه سعی کنید هرچه سریع تر اعصاب و روان او را آرام کرده و علل و عوامل ترس به وجود آمده را پیدا کنید و سپس درصدد درمان آن برآیید، البته این نکته حائز اهمیت است که ترس هایی مثل ترس از تاریکی، حیوانات اهلی و بی آزار، بیمار شدن، صداهای بلندی مثل رعد و برق و امتحان دادن نامعقول است و هیچ منبع عقلانی هم ندارد. با وجود این، این ترس ها را نمی شود نادیده گرفت، زیرا همین ترس ها باعث رنج و عذاب کودک شده و در زندگی آینده او نیز تاثیر بدی خواهد گذاشت. به این ترتیب، یک پدر و مادر آگاه و باتدبیر نباید نسبت به این موضوع بی تفاوت باشند؛ بلکه باید سعی کنند جلوی این ترس های غیرمعقول فرزندش را بگیرند.
اگر فرزندتان از چیزی می ترسد، هیچ گاه او را در حضور دیگران به دلیل این که از چیزی می ترسد، سرزنش و ملامت یا مسخره نکنید، زیرا او در برابر دیگران بخصوص افراد خانواده خجالت می کشد. این رفتار نادرست شما نه تنها ترس او را برطرف نمی کند، بلکه روح حساس و طبع لطیف او را آزرده می سازد؛ چراکه او در ترسیدن مقصر نیست، بلکه شما و عوامل دیگر باعث ترس او شده اید، پس چرا او را مقصر می دانید و اذیتش می کنید؟Ÿ
انترنت

۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

ده چیز که سبب نگرانی بچه ها در رفتن به مکتب میشود

 

سپتامبر 24, 2014
شماره( 193) چهارشنبه 2 میزان 1393 / 24 سپتمبر 2014
school
موقعیت جدید: چه قرار باشد که فرزندتان وارد صنف جدیدی شود و چه پا به مکتبی جدیدی بگذارد، طبیعی است که از روبه رو شدن با این موقعیت جدید احساس نگرانی کند.
با او درباره ی این که نخستین روز مکتب اش چگونه خواهد بود صحبت کنید. به باور یک روان شناس، «وقتی کودکان می فهمند که چه موقعیتی در انتظارشان است کمتر دچار نگرانی می شوند».
به کودک خود خاطرنشان کنید که همه ی بچه ها روز اول مکتب کمی مضطرب اند و به او زمان بدهید تا خودشان را با موقعیت جدید سازگار کند. به او این وعده را بدهید که به زودی همه چیز عادی می شود و احساس راحتی می کند.
اگر برای تان ممکن است برنامه های خود را طوری تنظیم کنید که در چند روز اول بیشتر در کنار فرزند خود باشید، به ویژه درست پس از برگشتنش از مکتب.
شکست: ممکن است نگرانی فرزندتان از این باشد که تکالیفش در مکتب بیش از حد سخت باشد به طوری که از پس انجام آن برنیاید، یا سؤالی پرسیده شود که جواب درست آن را نداند. این آگاهی را به کودک خود بدهید که هر کسی ممکن است اشتباه کند و همزمان تلاش او را تحسین کنید. ترس از تجربه: بسیاری از کودکان از این که موقعیت های جدید را تجربه کنند می ترسند. آن ها پیشاپیش دچار نگرانی می شوند و وقتی زمان تجربه ی موقعیت فرا می رسد نمی توانند درست عمل کنند.
یک راه یاری رساندن به چنین کودکی آن است که در هنگام درس خواندن به او کمک کنید تا احساس آمادگی کند. به او گوشزد کنید که اطلاعاتش خوب است و شما مطمئن هستید که به خوبی از پس کارش بر می آید.
ترس از جمع: کودکان از جا کردن خود در جمع، دوست پیدا کردن، قضاوت دیگران، مسخره شدن و طرد شدن نگران اند. فرزند خود را تشویق کنید که به جای کنار کشیدن خود از جمع، وارد آن شود و برایش از راه های مختلف دوست یابی صحبت کنید.
بر اساس نظر انجمن ملی روان شناسان مکتب (NASP) اگر به کودکان خود مهارت های اجتماعی، روش های حل مسئله، و رفع درگیری را بیاموزیم، سلامت روانی آن ها را تقویت کرده ایم.
نمره: بعضی از بچه ها از این نگران اند که مبادا بهترین نمره را در ریاضی نگیرند، شاگرد اول نشوند یا معدل شان از حد معینی کمتر شود. به فرزند خود یادآوری کنید که از آن ها توقع ندارید که بهترین باشند.Ÿ
انترنت

ما کودکان ما کودکان – پرواز ما بر آسمان

 

سپتامبر 24, 2014
شماره( 193) چهارشنبه 2 میزان 1393 / 24 سپتمبر 2014
ما كودكان ماكودكان
پرواز ما بر آسمان
با بال شوق از اين جهان
بر اوج بال كهكشان
***
دنياي ما زيبا بود
صلح وصفا با ما بود
پرواز ما يكجا بود
سوي اميد بيكران
***
از جنگ بيزاريم ما
با صلح همكاريم ما
در روشني علم و فن
پرواز ما تا آسمان
***
رفتن به مكتب كارما
با جهل شد پيكارما
از پهنه جهل و فسون
رستيم شاد و شادمان
از: داود سیاووش

۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

پنج کلید یادگیری درست خواندن

 

سپتامبر 17, 2014
شماره( 192) چهارشنبه 26 سنبله 1393 / 17 سپتمبر 2014
???????????????????????????????
برگردان : نسیم قیامی
یادگیری خواندن، فرآیندی طولانی است که مستلزم کسب مهارت‌هایی است. برای تبدیل شدن به کتابخوانی ماهر، کودک باید بیاموزد:
به خوبی سخن بگوید و در گفت وگوها شرکت کند.
داستان‌هایی را که بلندخوانی می‌شوند، دریابد و بتواند بازگو کند.
حروف الفبا را بشناسد و نام آن ها را بگوید.
آواهای زبان گفتاری را بازشناسد.
میان آواها و حروف ارتباط برقرار کند.
زیاد بخواند تا بتواند واژگان را به آسانی و به طور خودکار بازشناسد.
بخواند و واژگان جدید را به کار بَرد.
آنچه را می‌خواند، دریابد.
برای رسیدن به این اهداف، باید روی پنج مهارت زیر به شیوه‌ای روشمند تمرین شود:
شناخت آوایی (بازشناسی آواهای زبان گفتاری)
شناخت ارتباط بین نویسه‌ها و آواها
روان خوانی
شناخت واژگان
دریافت متن
شناخت آوایی
شناخت آوایی به معنای توانایی شنیدن، بازشناسی، درک و به کارگیری تک تک آواها در زبان گفتاری(واج‌ها) است. برای کسب توانایی خواندن نوشته‌ها، کودک باید نخست بر هستی آواها آگاهی یابد و بتواند آن ها را تک تک شناسایی کند. او باید دریابد که واژه‌های زبان گفتاری از آواها ساخته شده‌اند.
کودکی که آواها را می‌شناسد، آسان تر از کودکی که تنها چند آوا را می‌شناسد، خواندن را فرا خواهد گرفت.
برای نمونه، کودک باید بتواند واژه‌هایی را که با صدای /پ/ شروع می‌شوند، مثل پدر، پا و … پیدا کند.
او همچنین باید بتواند واژه‌هایی را که می‌شناسد، با کنارهم نهادن آواها، بازسازی کند:
/ب/ +/ا/ + /ب/ + /ا/ = بابا
ارتباط آوا و نویسه
کودک باید بیاموزد که میان حروف زبان نوشتاری (نویسه‌ها) و تک تک صداهای زبان گفتاری (آواها) ارتباط وجود دارد. او به این ترتیب به قاعده‌ی الفبایی نوشتار پی می‌برد و بنابراین می‌تواند واژه‌های نوشته شده را رمزگشایی کند و بخواند.
شناخت ارتباط نویسه‌ها و آواها به کودک امکان می‌دهد واژه‌های آشنایی را که از زمان خردسالی بارها شنیده است، بخواند و بازشناسد. او همچنین می‌تواند واژه‌های تازه را نیز رمزگشایی کند.
تمام ارتباط های موجود باید به شیوه‌ای روشمند و روشن، در تمرین‌های عملی و با پیروی از ترتیبی منطقی و از پیش تعیین شده، آموخته شوند.
روان خوانی
هنگامی که کتابخوانی زبردست در سکوت می‌خواند، بی درنگ واژه‌ها را بازمی‌شناسد و برای درک آنچه می‌خواند، آن ها را در یک آن کنار هم می‌چیند. هنگام بلندخوانی، بدون تلاش بسیار و آهنگین می‌خواند، گویی در حال سخنرانی است.
کتابخوانی که این توانایی را ندارد، کند می‌خواند، واژه به واژه، به شیوه‌ای جویده جویده و بدون آهنگ. خواندن او کندتر از آن است که مجال دهد آنچه را می‌خواند، دریابد. وی بیش از آن درگیر رمزگشایی معنای واژه‌هاست که بتواند توجه خود را بر مفهوم متن متمرکز کند.
برعکس، کتابخوان ورزیده که واژه‌ها را بی تلاش رمزگشایی می‌کند، می‌تواند با پیوند دادن مفاهیم متن یا با پی بردن به تک تک این مفاهیم، بر معنای کلی آن تمرکز کند. این توانایی با تمرین به دست می‌آید. با زیاد خواندن، به ویژه بلندخوانی زیر نظر کتابخوانی ماهر، کودک رمزگشایی و بازشناسی واژه‌ها را با سرعت هرچه بیشتر می‌آموزد.
شناخت واژگان
واژگانی که کودک می‌داند، تأثیر مستقیم بر توانایی او در دریافت و بیان دارند. همچنین، امکانات برقراری ارتباط و میزان توانایی فهمیدن و فهماندن او را تعیین می‌کنند.
کودک پیش از خواندن، معنای واژه ‌های فراگیر زبان گفتاری، واژه‌ های آشنایی را که بیشتر اوقات به گوشش خورده است، در می‌یابد. و زمانی که شکل نوشتاری این واژه‌ها را فرا می‌گیرد، آن ها را از طنین آوایشان باز می‌شناسد و مستقیماً به مفهوم آن ها دسترسی می‌یابد.
سپس، نوبت به خواندن واژگان نا آشنایی می‌رسد که کودک هرگز نشنیده یا معنای آن ها برایش بیان نشده است. اگر این واژگان در درک مفهوم متن دارای اهمیت باشند، باید به روشنی به کودک آموخته شوند.
متونی که در دسترس کودک قرار داده می‌شوند، امکان درک اهمیت واژگان تازه را برای وی فراهم می‌آورند. وجود شمار کم این واژه‌ها در زمینه‌های متنی گوناگون، آموختن آن ها را ساده تر می‌کند.
راهکارهای گوناگون دسترسی به معنای واژگان تازه باید برای کودک بیان شوند تا وی بتواند به تنهایی آن ها را به کار بَرد. (کمک گرفتن از متن، واژه نامه، ریشه یابی واژه‌ها و از این دست).
دریافت متن
آخرین گام در خواندن، دریافت مطلب است. کودکی که معنای واژه‌ها را به آسانی رمزگشایی می‌کند، اما آنچه رامی‌خواند درنمی‌یابد، خواندن نمی‌داند، هرچند به ظاهر چنین پنداشته شود.
کتابخوان ورزیده به خواندن مکانیکی واژه‌ها بسنده نمی‌کند. او نقشه‌ای در سر دارد و در هنگام خواندن، فعالانه می‌اندیشد. برای دریافت بهتر، از تجربه‌ها و خاطره‌های خود کمک می‌گیرد، دانش خود از واژگان و دستور زبان را به کار می‌گیرد و از شیوه‌های دریافت بهره می‌جوید. او از آنچه در نمی‌یابد، باخبر است و می‌داند برای دریافت بهتر آن، چه کند.
خواندن، بی دریافت مفهوم، کم و بیش ساده است. اما دریافت آنچه می‌خوانیم، کار بس پیچیده‌ای است. آموزش خواندن در ادامه، به آموزش روشن راهکارهای دریافت متن می‌انجامد.
یکی از روش‌های ساده ی پرورش این راهکارها این است که به محض آنکه کودک توانست اولین واژه‌ها را بخواند از وی درباره ی معنای آنچه می‌خواند، بپرسیم. از همان آغاز، توجه به معنا باید با خواندن همراه شود.Ÿ
انترنت

۱۳۹۳ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

کودکان را به مطالعه علاقمند سازید

 

سپتامبر 10, 2014
شماره(191) چهارشنبه 19 سنبله1393 / 10 سپتمبر 2014
???????????????????????????????
با به کارگیری راهکارهای زیر می‌توانید کودکان را به مطالعه علاقمند کنید تا عادت به مطالعه و نیاز به کتابخوانی در آن‌ها درونی شود و در بزرگسالی به طور خودانگیخته به مطالعه کتاب بپردازند:
انتخاب مناسب داشته باشید
شناخت درست دنیای کودک، شرایط رشدی، نیازها، ضرورت‌ها و توانمندی‌هایش به شما کمک می‌کند تا بتوانید کتاب مناسبی برای کودکتان انتخاب کنید. اگر می‌خواهید فرزندتان را به کتابخوانی تشویق کنید باید کتاب مناسبی را برای او انتخاب کنید و با به کارگیری روش‌های جدید شوق و انگیزه لازم را برای مطالعه در او به وجود بیاورید.
در درجه اول باید با ادبیات کودک آشنا باشید، سلایق، توانمندی‌ها و نقاط ضعف او را بشناسید و بدانید کودکتان از نظر رشد ذهنی و اخلاقی و مهارت‌های هیجانی در چه سطحی قرار دارد تا بهتر بتوانید کتابی را که مناسب اوست در اختیارش قرار دهید.
نظر او را درباره کتاب بپرسید
صحبت کردن درباره موضوع کتاب و پرسیدن نظر کودک درباره کتاب او را در چالش قرار می‌دهد و سبب ایجاد یادگیری اکتشافی در او می‌شود و همین مسئله علاقمندی او را به کتاب افزایش می‌دهد.
بنابراین توصیه می‌شود بعد از مطالعه هر کتابی نظر و برداشت او را در مورد شخصیت‌های داستان و آنچه از کتاب آموخته بپرسید. یکی از کارهایی که می‌توانید انجام دهید این است که خود و سایر اعضای خانواده نیز آن کتاب را بخوانید و درباره موضوع آن با یکدیگر صحبت کنید و آنچه را که از کتاب آموخته‌اید در زندگی روزمره به کار ببرید.Ÿ
انترنت

من طفلکی قشنگم

 

سپتامبر 10, 2014
شماره(191) چهارشنبه 19 سنبله1393 / 10 سپتمبر 2014
من طفلکی قشنگم
نازی و شوخ و شنگم
ناز نازی پدر جان
ناز نازی مادر جان
بامن چه مهربانند
دوست ام برادرانند
خواهر به لطف بسیار
باشد مرا نگهدار
شکر خداست بر من
لطف و صفا است برمن
از : د.س.ن