۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

به پیشواز روز جهانی طفل، توجه جهانیان و مردم افغانستان را به این صحنه ی هولناک جنایت ضد اطفال در افغانستان جلب میکنیم

شماره 126/ چهارشنبه 8 جوزا 1392/ 29 می 2013

اهدا به اطفال

شماره 126/ چهارشنبه 8 جوزا 1392/ 29 می 2013
طفلكم روزت مبارك
روز پيروزت مبارك
درس خود بسيار بخواني
صنف مكتب پس نماني
مكتب و فاكولته ها را
درس و تعليم و حيا را
زود از معلم بياموز
تا شوي كامياب و پيروز
دكتر و ماستر شوي تو
صاحب دفتر شوي تو
مردمانت انتظارند
بس مريض و بس نزارند
خيز و خدمت كن به ايشان
تانباشد كس پريشان
از : د.س.ن

تار تار طیاره


شماره 126/ چهارشنبه 8 جوزا 1392/ 29 می 2013
تار تار طیاره
آسمان پر ستاره
دینگک دینگک میباره
ناخنکم شکسته
جور میکنم نمیشه
یکدفعه سنجش میکنم
دفعه دوم خوش میکنم
طرز اجرای این ترانه:

اطفال به شکل دایره در کنار هم ایستاده و یکی از آنان در حالیکه دستمالی بدست دارد به دور دایره حرکت نموده با دستمال به سر هر یک اشاره کرده این ترانه را اجرا میکند. به انتخاب ناهید سیاووش، اول نمره ی صنف دوم

روز طفل

شماره 126/ چهارشنبه 8 جوزا 1392/ 29 می 2013

۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

روز بین المللی خانواده ها مبارکباد!

شماره 125/ چهارشنبه اول جوزا 1392/ 22 می 2013
گردآورنده: بابک سیاووش

پیشینه
در دهه 1980 میلادی، مسائل مربوط به خانواده به عنوان یکی از موضوعات بسیار اساسی در کانون توجهات سازمان ملل متحد قرار گرفت. در سال 1983، شورای اقتصادی و اجتماعی ملل متحد در بیست و هشتمین نشست سالانه خود بر اساس توصیه کمیسیون توسعه اجتماعی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه (1983/23) بر نقش خانواده در روند توسعه تاکید ورزید. در این قطعنامه از دبیر کل سازمان ملل متحد خواسته شده بود که به منظور “افزایش آگاهی در میان تصمیم گیرندگان و عموم مردم در باره مشکلات و نیازهای خانواده ها، و همچنین راه های موثر برآورده ساختن این نیازها” اقدامات لازم و ضروری را به اجرا در آورد. در پی این اقدام، شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه 1985/29 در روز 29 می 1985، از مجمع عمومی دعوت به عمل آورد که با در نظر گرفتن جمله یا عبارتی مانند “خانواده در فرایند توسعه”، در صورت امکان از دبیر کل سازمان ملل بخواهد فرآیند توسعه آگاهی رسانی جهانی در مورد مسائل مربوط به خانواده را سرعت بخشد.
تصویب قطعنامه های سازمان ملل متحد
دو سال پس از این اقدام، مجمع عمومی ملل متحد با صدور قطعنامه 42/134 به تاریخ 7 دسامبر 1987 از “تمامی کشورهای عضو خواست دیدگاه ها و پیشنهادات خود را به منظور صدور بیانیه ای برای برسمیت شناختن سال بین المللی خانواده به این نهاد ارائه دهند. در این قطعنامه همجنین از “دبیر کل سازمان ملل متحد” خواسته شده بود که طی چهل و سومین نشست سازمان ملل گزارش جامعی از نظرات و طرح های پیشنهادی کشورهای عضو تهیه کرده و تسلیم مقامات مربوطه کند. این گزارش همچنین باید در برگیرنده تاریخی مشخص برای اعلام سال بین المللی خانواده و همچنین راه کارهای مناسب به منظور بهبود موقعیت و رفاه خانواده ها و افزایش سطح همکاری های بین المللی در این زمینه می بود. گفتنی است تمامی این تلاشها در چارچوب همکاریها و فعالیتهای بین المللی، و به عنوان بخشی از تلاش های جامعه جهانی برای پیشبرد پیشرفت و توسعه اجتماعی تدوین می شد. سرانجام و پس از تلاشهای فراوان، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه 44/82 به تاریخ نهم دسامبر 1989 — این سال را به عنوان سال بین المللی خانواده تصویب کرد.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد در پیام امسال خود به مناسبت روز بین المللی خانواده چنین گفت: ” این خانواده ها هستند که انسجام جوامع را حفظ می کنند، و روابط میان- نسلی تداوم این میراث را در طول زمان تضمین میکند. روز بین المللی خانواده در امسال فرصت مناسبی برای گرامیداشت ارتباطات میان همه اعضای صورت فلکی است که واحد خانواده را تشکیل میدهد. این روز همچنین فرصتی است برای تفکر در مورد اینکه خانواده ها چگونه تحت تاثیر روند اجتماعی و اقتصادی قرار میگیرند و اینکه پاسخ ما به منظور تقویت نهاد خانواده چه خواهد بود.” گفتنی است روز بین المللی خانواده الهام بخش انجام اقدامات گسترده ای در سطح بین المللی بوده است. برگزاری نشستهای آگاهی رسانی، کنفرانس های کارشناسی و عمومی، پخش برنامه های زنده تلویزیونی و رادیویی، انتشار مقالات گوناگون در روزنامه ها، و همچنین برنامه های فرهنگی متنوع از جمله اقدامات سازمان یافته ای است که پیرامون این روز انجام میشود. موضوع امسال روز بین المللی خانواده “پیشبرد یگانه سازی اجتماعی و اتحاد میان-نسلی است. «همچنین بر اساس داده های سازمان ملل متحد، 52 درصد از زنان جهان در بازار کار فعال هستند. روند گسترده در خانوارهای کوچکتر حاکی از آن است که بستگان کمتری قادر به مراقبت از کودکان و سالمندان هستند، و مادر و پدرانی که به کار اشتغال دارند به سختی می توانند از عهده مسئولیت های خانوادگی برآیند. سازمان ملل دولت ها و بخش های خصوصی را تشویق می کند تا راهکارهایی را در جهت ایجاد فرهنگی سازگارتر با خانواده در محیط کار، در نظر بگیرند. این رویکرد شامل سیاست هایی می شود که مزایای مرخصی برای پدر و مادران، ساعات کار انعطاف پذیر، و مراقبت با کیفیت بالا و هزینه کم از کودکان را در بر می گیرد. سازمان ملل متحد همچنین مردها را تشویق می کند تا وظایف خانگی بیشتری را پذیرا شوند.Ÿ

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

پیرمرد و بچه هایش


شماره 123/ چهارشنبه 25 ثور 1392/ 15 می 2013
بودنبود يك پيرمرد دهقان بود. اين پيرمرد دهقان هفت بچه داشت كه همه يكجا كار مي كردند.
بچه هاي پيرمرد از درختان خشك جنگل چوب مي زدند. بابه دهقان چوب را براي فروش به جاههاي دور مي برد. زن بابه دهقان شير مي دوشيد و ماست مايه مي كرد. بچه ء خورد بابه دهقان ماست را در بازار ميفروخت. بچه هاي بابه دهقان كاري و زحمتكش بودند ولي دايم برسر هر گپ خورد و ريزه جنگ و دعوا ميكردند. ازين سبب بي اتفاقي زندگي آنها را تلخ ساخته بود و هر وقت نان شان در خون تر بود. يك روز به خاطر جنگ بچهء پنجم باري با دوم باري زن بابه دهقان فراموش كرد كه دروازهء مرغانچه را بسته كند. در همان شب وقتي سگ دروازهء مرغانچه را باز ديد بالاي مرغها حمله كرد. صبح آنروز زن بابه دهقان خبر شد كه مرغهايش را سگ خورده است. روز ديگر بابه دهقان بز و گوسفند هاي خود را پيش انداخت و برد كه بچراند. بچهء خورد بابه دهقان دويده دويده آمد وبه او گفت كه زود خانه برود. وقتي بابه دهقان خانه آمد، ديد كه بچه هاي اول باري و ششم باري او قد به قد چنگاو شده بودند. بابه دهقان در خانه پاييد تا اول باري و ششم باري باز جنگ نكنند و بچهء خورد خود را به چراگاه پشت بزها و گوسفند ها روان كرد. بچه خورد وقتي به چراگاه رسيد ديد كه بز خيك واري دم كرده و جان ميكند. مرگ بز، بابه دهقان را بسيار جگرخون و پريشان ساخت. بابه دهقان حيران ماند ملامتي را به گردن كي بياندازد. بابه دهقان ناليد كه بز از خاطر بي اتفاقي شما بچه ها مرد. بي اتفاقي زنده گي را برباد مي كند. بي اتفاقي آب را در كوزه خشك مي كند. بابه دهقان از بي اتفاقي بچه ها ي خود خون دل ميخورد. او حيران بود كه با خود خواهي و خود بيني بچه هاي خود چي كند؟ وقتي بابه دهقان فهميد كه مرگش نزديك شده، تمام بچه هاي خود را به دور خو د جمع كرد. بابه دهقان براي بچهء ششم باري گفت كه هفت دانه چوب راست و محكم بياورد. بچه ششم باري پلك زدني هفت دانه تيرليس و راست پيدا كرد و براي پدر خود آورد. بابه دهقان هرهفت دانه تير را با يك رشمه يكجا محكم بسته كرد. بابه دهقان بستهء هفت دانه يي تير را براي هر كدام از بچه هاي خود داد تا بشكنانند. تمام بچه هاي به نوبت زور زدند ولي هيچكدام آنرا شكستانده نتوانستند! پس از آن پيرمرد براي هر كدام يك يك دانه تير داد و به بچه هاي خود گفت كه تير ها را بشكنانند. بچه ها تير ها را به آساني شكستاندند. بچه ء آخري از همه اولتر تير را شكستاند. بعد از آن بابه دهقان گفت كه: اگر باهم اتفاق داشته باشيد، شما هم مثل اين هفت تير قوي مي باشيد. اين مثال عملي بابه دهقان بچه هاي او را متوجه قدر و قيمت اتفاق ساخت و همه قول دادند كه باهم يكدست و متفق باشند. بابه دهقان از خوشحالي در كالاي خود جاي نمي شد.Ÿ
طيبه سهيلا و احمد تكل

مثل مادر


شماره 123/ چهارشنبه 25 ثور 1392/ 15 می 2013
مادر من يك شب
ناگهان شد بيمار
در كنارش بيدار
***
مادر من مي سوخت
هردم از آتش تب
ناله اش مي پيچيد
در دل ساكت شب
***
روي پيشاني او
دست مي ماليدم
داغ مي شد دستم
آه، مي ترسيدم
***
رفتم و آوردم
تشتي از آب و لرم
كردمش پاشويه
آب شد از تب گرم
***
لحظه اي ديگر شد
حال مادر بهتر
صورتم را بوسيد
گفت خوبم مادر
***
من پر از خوشحالي
شدم و خنديدم
چون كه آن شب خود را
مثل مادر ديدم
جعفر ابراهیمی

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

اختلاف در صف دشمن


شماره 123/ چهارشنبه 18 ثور 1392/ 8 می 2013
تلخیص و نگارش: د.س.ن
زاهدي در دهكدهي مي زيست و حيات پر مشقتي را در شرايط فقرو ناداري سپري ميكرد. يكي از مريدانش گاوي به او نذر كرد، دزدي از دور اين صحنه را ديد. در راه دزد به ديوي مقابل شد كه خود را به چهره انسان در آورده بود. دزد از ديو پرسيد: تو كيستي و كجا مي روي؟
ديو گفت: من ديو استم و خود را به صورت انسان درآورده ام تا زاهد ده را بكشم، زيرا او مردم را به كار نيك رهنماي مي كند
دزد گفت: من دزد استم و مي خواهم گاوي را كه به اين زاهد مريدش تحفه نموده بدزدم
ديو و دزد هم ديگر را به آغوش كشيده به سوي خانه زاهد روان شدند ووقتي به خانه زاهد رسیدند، ديدند زاهد در خواب رفته است.
ديو فكر كرد كه اگر دزد گاو را ببرد و زاهد در آن حال بيدار شود كشتن وي نا ممكن خواهد بود و دزد فكر كرد كه اگر ديو زاهد را بكشدو كسي درين حال آگاه شود دزديدن گاو ناممكن خواهد بود.
هردو با هم در اين اختلاف غالمغال و بگومگو مي كردند و وقتي به نتيجه نرسيدند دزد با عصبانيت صدا كرد:
هاي زاهد! برخيز كه اين ديو آمده تا كه تورا بكشد.
وديو فرياد كشيد:
هاي زاهد! برخيز اين دزد آمده تا گاو تو را بدزد.
زاهد از خواب بيدار شد و آن دو فرار كردند.Ÿ
چو در لشكر دشمن افتد خلاف
تو بگزار شمشير خود در غلاف

آسمان آبي ما


شماره 123/ چهارشنبه 18 ثور 1392/ 8 می 2013
آسمان آبي ما
آبي رنگ است همشه
به غير از آبي آبي رنگ دگر نميشه
درسينه آسما ن
ستاره ها درخشان
شب ميشه پيدا میشه
روز ميشه پنهان میشه
آسمانی آبي ما
آبي رنگ است هميشه
به غيراز آبي آبي رنگ دگر نميشه

والدین گرامی!

شماره 123/ چهارشنبه 18 ثور 1392/ 8 می 2013


برای آنکه اطفال تان از گزند پشه ی ملاریا در امان باشند، دروازه ها و کلکین های اتاق خواب خانه ی تان را جالی بگیرید.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

همه استیم یک فامیل


شماره 122/ چهارشنبه 1 ثور 1392/ 1 می 2013


همه استيم ،
همه استيم
يك فاميل،يك فاميل
***
يك خواهر
دو پسر
مادرو پدر
مادرو پدر
***
مه استم ، مه استم
پدرخانه، پدر خانه
نام مه، نام مه
پدر جان است، پدر جان است
***
مه استم، مه استم
مادرخانه، مادر خانه
نام مه، نام مه
مادر جان است، مادر جان است
***
مه استم، مه استم
خواهر خانه ، خواهر خانه
نام مه، نام مه
سميرا جان است،سميرا جان است
***
مه استم، مه استم
پسرخانه ، پسرخانه
نام مه، نام مه
قادر خان است ، قادر خان است
مه استم، مه استم
خوردک خانه، خوردک خانه
نام مه، نام مه
عثمان خان است ، عثمان خان است
خواهران و برادران!
اگر شما نمي فهميد كه در خانه چند نفر استيد از مادر جان و پدر جان تان 

فرجام دوستی یک زور آور و ضعیف


شماره 122/ چهارشنبه 1 ثور 1392/ 1 می 2013


از كتاب كليله و دمنه
تلخيص و نگارش:د.س.ن
كبك خوش خرام بر تيغه ي كوهي نشسته و با صداي بلند غلغله مي كرد . صدايش در كوه ها مي پيچيد و به گوش عقابي كه در يك قله بلند كوه آشيان داشت مي رسيد . صداي كبك به گوش عقاب خيلي گيرا و دلپذير می آمد. به يك پرواز بلند به سوي تيغه ي كو هي كه كبك خوش صدادر آن غلغله مي كرد به راه افتاد . كبك از ديدن عقاب ترسيده خود را به سوراخي پنهان كرد عقاب به نزديك سوراخ رفته با لحن دوستانه به كبك گفت: از اينكه صدايت را خيلي خوش دارم مي خواهم با تو دوستي و رفاقت برقرار كنم .
كبك دعوت عقاب را رد كرده از او معذرت خواست اما عقاب با عذر و زاري دل كبك را به دست آورده او را راضي ساخت به صفت يك دوست اعتماد نموده به آشيانه اش برود . پس از چند روز كبك با ديدن رويه صميمانه عقاب جرات گرفت و تا آن حد رابطه شان خود ماني شد كه كبك عقاب را با گستاخي و خنده هاي قهقه به مسخره مي گرفت. امابا آنكه حركات كبك براي عقاب خوش آيند نبود ولي به پاس عهد و پيمان دوستي كه با او بسته بود آن را ناديده مي گرفت. يك شب كه عقاب گرسنه بود هر قدر گشت و تلاش كرد طعمه به دستش نيامد و وقتي به آشيانه برگشت با شكم گرسنه به سوي كبك مي ديد و حركات گستاخ و خنده هاي بلندش به مغز عقاب نيش مي زد. كبك متوجه نگاه هاي غضب آلود عقاب شده حركات و سخنانش را سنجيده تر و مودبانه تر ساخت.
عقاب با نگاه غضب آلود روبه كبك نموده گفت: بيا كه جاي خود را تبديل كنيم تو در سايه بخواب و من در آفتاب كبك با كلمات شمرده و مودبانه گفت: اي پادشاه پرنده گان! در وقت شب آفتاب كجاست كه من در سايه آن خوابيده ام و ترا به آن جا دعوت كنم.
عقاب با قهر و غضب به سوي او حمله ور شده فرياد كشيد كه : اي احمق مرا دروغگو مي گويی و در همان حال سراز تنش جدا كرد.Ÿ
خواهران و برادران عزيز!
شما بگويید كه اندرز اين حكايت براي ما و شما چيست؟